شمارهٔ ۱۴۱
فغان از آن دو سیه زلف و غمزگان که همی
بدین زره ببری و بدان ز ره ببری
شمارهٔ ۱۴۲
خوارزم گرد لشکرش ار بنگری همی
بینی علم علم تو بهر دشت و کردری
شمارهٔ ۱۴۳
الا تا همی بتابد بر چرخ کوکبی
الا تا همی بماند بر خاک پیکری
شمارهٔ ۱۴۴
جهانرا اگر چه هست ، فراوان کده رسد
هم از بندگانش هر کده را کدیوری
شمارهٔ ۱۴۵
من طالب خنج تو شب و روز
اندر پی کشتنم چرائی
شمارهٔ ۱۴۶
ز پالان فزونست ریش رشید
تنیده در آن خانه صد دیو پای
شمارهٔ ۱۴۷
شکرک از آن دولبک تو بچنم اگر تویله کنی
پسرک تو کی بزنمت بپدر اگر گله کنی
شمارهٔ ۱۴۸
ای مایۀ طربم و آرام روز و شبم
من خنج تو طلبم تو رنج من طلبی