به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بزرگی گفت پر شوقست جانم
که شد عمری که من دربندِ آنم
که از من صدقهٔ برسد بدرویش
که آن صدقه نبیند کس کم و بیش
چو رفتست این دقیقه بر زبانش
چنین گفتست هاتف آن زمانش
که تو باید اگر صاحب یقینی
که آن صدقه که بخشیدی نه بینی
تو همچون مُردهٔ بد مینمائی
که خود را مُرده و زنده بلائی
نخواهی زندگانی گر بدانی
که مردن بهترت زین زندگانی
اگر تو پیش دان و پیش بینی
همه کم کاستی خویش بینی
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.