کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بر دیوانهٔ محمود بنشست

    نهاد او چشم برهم، شاه بشکست

    بدو گفت این چرا کردی، چنین گفت

    که تا رویت نه بینم، شه برآشفت

    بدو گفتا لقای شاهِ عالم

    نمی‌داری روا؟ گفت آنِ خود هم

    چو خود بینی درین مذهب روا نیست

    اگر غیری به بینی جز خطا نیست

    شهش گفتا اولوالامر جهانم

    بوَد بر تو همه حکمی روانم

    بدو دیوانه گفتا هین بیندیش

    که امر تو روان چون نیست بر خویش

    نباشد بر دگر کس هم روانه

    مرا مبشول چند آری بهانه

    نمی‌آید ترا زین خواجگی ننگ

    که گِرد آوردهٔ عمری دو مَن سنگ؟

    کسی باشد بمعنی مالک خویش

    که نه ناجی بود نه هالک خویش

    نمی‌دانی که کوژی ای مرائی

    چرا در راستی خود را نمائی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha