کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سپهداری برای کوتوالی

    بجائی قلعهٔ می‌کرد عالی

    یکی دیونهٔ آمد پدیدار

    به پیش خویش خواندش آن سپهدار

    بدو گفتا ببین کین قلعه چونست

    ز رفعت جفت طاق سر نگونست

    ازین قلعه کسی کاعزاز دارد

    ببین تا چه بلا زو باز دارد

    زبان بگشاد آن دیوانه حالی

    بدو گفتا تو مردی تیره حالی

    بلا چون ز آسمان می‌افتد آغاز

    بقلعه می‌روی پیش بلا باز

    بلای خویشتن چون تو تمامی

    بلائی نیز مطلب ای گرامی

    ز خویش و از بلای خویش آنگاه

    خلاصی باشدت کلّی درین راه

    که افتاده شوی و پست گردی

    نمانی زنده تا که هست گردی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha