به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
یکی عورت طواف خانه میکرد
نظر افکند بر رویش یکی مرد
زنش گفتا گر اهل رازئی تو
چنین دم کی بمن پردازئی تو
ولی آگه نهٔ تو بی سر و پای
که از که بازماندستی چنین جای
گر از مردی خود بودی نشانیت
سر زن نیستی اینجا زمانیت
تو اینجا از پی سود آمدستی
نه از بهر زیان بود آمدستی
تو خود را روزِ بازاری چنین گرم
زیان خواهی؟ نداری از خدا شرم؟
خداوند جهان پیوسته ناظر
تو از وی غایب و او بر تو حاضر
چو یک یک دم خدا از تست آگاه
چرا چون ماه میپیچی سر از راه
چو حق با تو بوَد در هر مقامی
مزن جز درحضورش هیچ گامی
اگر بی او زنی یک گام در راه
بسی تشویر باید خوردت آنگاه
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.