کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از بهر قرار دل دیوانه خود باز
    با زلف تو گیرم ز سرافسانه خود باز
    آواره بهر شهر چنانم که نبینم
    یک دوست که پرسم خبر از خانه خود باز
    بر باد مده کاه خود ای شیخ که بگرفت
    از خرمن رندان دل من دانه خود باز
    مستی که فتد بر گذر میکده در راه
    باشد که ندادند ره کاشانه خود باز
    سرمست چو بستم بتو پیمان ارادت
    پیمایم از آن باده به پیمانه خود باز
    هر چند که جان لایق جانان بجوی نیست
    جان دادم و دیدم رخ جانانه خود باز
    بر خیز صفی تا بگدائی بنشینیم
    در میکده از همت شاهانه خود باز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha