کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چشم تو می‌رود هی از خود و این دل از پیش
    دل نرود گرش ز پی می‌برد از نگه ویش
    دل بتطاول و تلف ماند فروز هر طرف
    غمزه کشد دما دمش طره کشد پیاپیش
    روزی از آن عقیق لب بوسه نمود دل طلب
    هی زد و گشت در غضب عقل ز سر شد از هیش
    رفت و کشید دامن او از کف من بگفتگو
    روز و شبم به جستجو تا بکف آورم کیش
    کرد اگر زمن نهان روی چو مهر و شد روان
    خواست ز پی شود دوان این تن زار چون نیش
    بود ز نازی ار که وی بوسه ز لب نداد و می
    ور نه به من نداده کی بوسه بمستی از میش
    دیده وصال بس صفی فاش و عیان نه مختفی
    تا بصباح از شبش تا بتموز از دیش
    باد ز حس مشربش بر لب من هی لبش
    غم شگر است غبغبش روح فزا شکر نیش
    خال تو در مکابره تهمتن است و نادره
    گیرد باج از کره گر بفرستی از ریش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha