کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل بگیسوی تو پی برد و غم آنجا بگرفتش
    یاد از آن سلسله تا کرد سرا پا بگرفتش
    لشگر حسن چو صف بست بتاراج دل و دین
    خال بنشست براه دل و تنها بگرفتش
    آبم از سر زغم عشق تو بگذشت و بشستم
    دست از دیده خونبار که دریا بگرفتش
    هوش تا صبح قیامت دگر آن مست نیاید
    که شد از چشم تو او بیخود و صهبا بگرفتش
    خط سبز است و یا هاله بگرد مه رویش
    یا خدا این نکند آه دل ما بگرفتش
    سر و بالید ببالا و زمین تا بر زانو
    بخود از غیرت آن قامت و بالا بگرفتش
    بر صفی نیست ملامت ز جنون ز آنکه بفکرت
    نقش روی تو پری بست که سودا بگرفتش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha