کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلا بموسم گل باده نوش و خندان باش
    بده بنوش لبی خاطر و سخندان باش
    به پیش از آنکه ز خاکت زمین شود آباد
    بهل عمارت دنیا بخاک و ویران باش
    هلاک غمزه ساقی بدور جام شدن
    اشارت است که ایمن زکید دوران باش
    رموز صومعه سر بسته گویمت هشدار
    مکن ریا و قدح نوش و یار مستان باش
    ز گرد زهد فشاندن چه سود دامن دلق
    بیفکن این تن و فارغ ز دلق و دامان باش
    نرفت خرقه تقوی برهن باده فروش
    چنین لباس بآتش بسوز و عریان باش
    سخن ز زلف و رخ اوست در ولایت عشق
    بقید این دو مجرد ز کفر و ایمان باش
    پیام زلفش دیوانه بگوشم گفت
    که چند طالب جمعیتی پریشان باش
    بجسم طاعت جانانت از گران جانیست
    پی‌نثار وی از پای تا بسر جان باش
    ز طعن خلق مرنج ار ترا بفقر رهی است
    در این عمل یم زخار و مهر تابان باش
    مبین بخلق که این یارو آن یک اغیار است
    بکشت عارف و علمی چو ابرنیسان باش
    بکوی میکده رندن غلام پیمانند
    تو نیز بر سر پیمانه بند پیمان باش
    مقام فقر و فنار را بسلطنت مفروش
    گدای کوی خرابات باش و سلطان باش
    دو گام باشد اگر ره قلندرانه روی
    باین دو گام برون از وجوب و امکان باش
    صفی مده بدری جان که بر تو جان ندهند
    بر آستانه جانان بمیر و جانان باش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha