کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    «کربلا شد خزان گلستانش
    که شکفت ارغوان ز دامانش»
    فلک از دست تو مرا در دل
    هست دردی که نیست درمانش
    در دلم درد بی دوایی هست
    که نه پیداست حد و پایانش
    بر زبانم نمی شود جاری
    غیر ذکر حسین و یارانش
    یادم آمد که روز عاشورا
    گرمی آفتاب سوزانش
    مرغ اگر پر زدی درآن صحرا
    می نمود آفتاب، بریانش
    سرور دین، ز صدر زین افتاد
    خاک بگرفت سر به دامانش
    آه از آن دم که اوفتاد به خاک
    بدن چاک چاک عریانش
    زخم برتن ز اختر افزون داشت
    بسکه کردند تیربارانش
    شمر ببرید از قفا سراو
    در میان دو نهر، عطشانش
    برد خولی سرش به خانهٔ خویش
    کرد اندر تنور، پنهانش
    سر او در تنور و، در صحرا
    جسم مجروح بهتر از جانش
    زین مصیبت فغان به بزم یزید
    پیش چشم زنان و طفلانش
    سر سلطان دین، به طشت و یزید
    چوب می زد به لعل مرجانش
    بوسه گاه رسول را آزرد
    آن ستمگر ز چوب خزرانش
    روز وشب « ترکی » از برای حسین
    خون دل می چکد ز مژگانش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha