کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    داغت ای تشنه جگر! بر جگری نیست که نیست
    سر سودای تو در هیچ سری نیست که نیست
    پای مردانه نهادی به ره وادی عشق
    گر چه دیدی که در آن ره خطری نیست که نیست
    تشنه لب، جان به سپردی به لب آب روان
    در غمت اشک روان، از بصری نیست که نیست
    با لب خشک، سرت شمرجدا کرد ز تن
    زین مصیبت به جهان، چشم تری نیست که نیست
    خاک عالم به سرم کز دم شمشیر و سنان
    بر تنت ای شه خوبان، اثری نیست که نیست
    از جوانان تو در معرکهٔ کرب وبلا
    برسر نیزهٔ بیداد، سری نیست که نیست
    زان شراری که از او خیمه و خرگاه تو سوخت
    بر دل خلق دو عالم، شرری نیست که نیست
    سر پر نور تو بر نی، ولی از گوشهٔ چشم
    به یتیمان خود اکنون نظری نیست که نیست
    شرم از فاطمه دارم که برم نام تنور
    ورنه درخانه خولی، خبری نیست که نیست
    از سرکوی تو زینب نتواند رفتن
    ورنه در خاطر زارش، سفری نیست که نیست
    نازنین طفل یتیم تو رقیه در شام
    ناله وا ابتایش سحری نیست که نیست
    « ترکی» از کوی تو شاها! شده محروم ولی
    زایر کعبه کویت دگری نیست که نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha