به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

حسین خوارزمی

حسین خوارزمیغزل هاشماره ١٨٧: ماه من چون آگهى از ناله شبهاى من

3060عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ماه من چون آگهى از ناله شبهاى من

رحمتى کن بر دل بيچاره شيداى من

زآتش سودايت اى شمع جهان افروز دل

سوختم پروانه وار و نيستت پرواى من

گر ز روى لطف خاکپاى خود خوانى مرا

عرش و کرسى تاج سر سازند خاکپاى من

آستينم بوسه جاى خسروان دين بود

گر ز خاک آستان خويش سازى جاى من

گر رود از دست من سرمايه سود دو کون

کم نخواهد شد ز جان سوخته سوداى من

آبروئى ميبرم از سجده خاک درت

تا شناسد روز محشر هر کسى سيماى من

آشنائى کرد با من عشق عالم سوز او

کله بر افلاک بندد آه دودآساى من

تا ز خاکپاى تو روشن شده چشم حسين

جز تو در عالم نديده ديده بيناى من

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شماره ١٨٦: اى دل از وحشت سراى دار گيتى کن کرا ...2شماره ١٨٧: ماه من چون آگهى از ناله شبهاى من 3شماره ١٨٨: اى سر کويت بلاى روضه رضوان من 4شماره ١٨٩: از باده دوشينت بس بيخبريم اى جان 5شماره ١٩٠: با کس حديث عشق تو گفتن نمى توان 6شماره ١٩١: نتوان لعل فرح بخش ترا جان گفتن 7شماره ١٩٢: بازم به نازى شاد کن اى نازنين دلدا ...8شماره ١٩٣: اگر چه شد دل ريشم ز دست هجر تو خون 9شماره ١٩٤: دور از رخ تو زيستن اى جان نميتوان 10شماره ١٩٥: اى رخت آرام جان عاشقان 11شماره ١٩٦: اى فاش کرده عشق تو راز نهان من 12شماره ١٩٧: بدين کرشمه بهر جانبى نگاه مکن 13شماره ١٩٨: باختيار نگشتم ز کوى دوست برون 14شماره ١٩٩: اى غم سوداى تو خلوت نشين جان من 15شماره ٢٠٠: يارب مه تابان من يا نور ربانى است ...16شماره ٢٠١: روزى اگر گذار تو افتد بخاک من 17شماره ٢٠٢: اى در همه عالم پنهان تو و پيدا تو 18شماره ٢٠٣: جان خود قربان به تيغ جان ستانش ميک ...19شماره ٢٠٤: باز آتشى در جان من زد عشق شورانگيز ...20شماره ٢٠٥: بيا در بزم عشق اى دل حريف درد جانا ...21شماره ٢٠٦: بر جگر آبم نماند از آتش سوداى او 22شماره ٢٠٧: پاى خيال سست شد در طلب وصال تو 23شماره ٢٠٨: اى دل و جان عاشقان شيفته لقاى تو 24شماره ٢٠٩: اى که در ظاهر مظاهر آشکارا کرده اى 25شماره ٢١٠: گفته اى اليوم اکملت لکم دين الهدى 26شماره ٢١١: اى وجودت مظهر اسماى حسنى آمده 27شماره ٢١٢: اى ز ما و من شده فانى بهنگام شهود 28شماره ٢١٣: دست بختم کوته است از دامن وصلت که ...29شماره ٢١٤: ديده متاع قلب مرا صد هزار عيب 30شماره ٢١٥: ساقى بيار جامى زان باده شبانه 31شماره ٢١٦: اى گنج سوداى ترا کنج دلم ويرانه 32شماره ٢١٧: دوش خوردم از شراب عشق او پيمانه 33شماره ٢١٨: اى آنکه در ديار دلم خانه کرده اى 34شماره ٢١٩: اى همچو جان سوى بدن ناگه بر ما آمد ...35شماره ٢٢٠: گر ماه من بتابد از بام تا بخانه 36شماره ٢٢١: باز اين چه فتنه است که آغاز کرده ا ...37شماره ٢٢٢: بازم اى دوست چرا از نظر انداخته اى 38شماره ٢٢٣: ما را چو عهد خويش فراموش کرده اى 39شماره ٢٢٤: اى ز دردت عاشقان خسته درمان يافته 40شماره ٢٢٥: دلا از جان روان بگذر اگر جوياى جان ...41شماره ٢٢٦: دلا تا کى ز نادانى همه نقش جهان بي ...42شماره ٢٢٧: گر تو روى دل خود آينه سيما بينى 43شماره ٢٢٨: اى دل چه پاى بسته بند علايقى 44شماره ٢٢٩: از دست شر نفس از آن روى ايمنى 45شماره ٢٣٠: ايکه در اقليم دلها حاکم و سلطان تو ...46شماره ٢٣١: گر عشق ازل بدرقه راه نبودى 47شماره ٢٣٢: فرخنده زمانى که تو ديدار نمائى 48شماره ٢٣٣: اگر تو عاشق حسنى چرا وابسته جانى 49شماره ٢٣٤: بشارت باد اى عاشق که يار آمد بمهما ...50شماره ٢٣٥: بار ديگر فتنه اى در انس و جان اندا ...51شماره ٢٣٦: اى عشق منم از تو سرگشته و سودائى 52شماره ٢٣٧: چه حذر کنم ز مردن که توام بقاى جان ...53شماره ٢٣٨: رخ خويش اگر نمائى دل عالمى ربائى 54شماره ٢٣٩: بيا ايکه جانرا مداوا توئى 55شماره ٢٤٠: دوش مرا رخ نمود دلبر روحانئى 56شماره ٢٤١: روانى نقد جان درباز اگر سوداى ما د ...57شماره ٢٤٢: جانم بسوخت از غم و بى غم نميکنى 58شماره ٢٤٣: اى کاشکى غم تو نصيب دلم شدى 59شماره ٢٤٤: هر جا که هست چون تو گلى سرو قامتى 60شماره ٢٤٥: ايکاش در هواى تو من خاک گشتمى 61شماره ٢٤٦: اگر شبى ز جمالت نقاب بگشائى 62شماره ٢٤٧: تو که شاه ملک حسنى و سرير و جاه دا ...63شماره ٢٤٨: شبى از روى دلدارى اگر ديدار بنمائى 64شماره ٢٤٩: نظر بحال دل خسته ام نمى فکنى 65شماره ٢٥٠: من آنکسم که ندارم بجز گنه کارى 66شماره ٢٥١: اى سروناز رونق بستان ما توئى 67شماره ٢٥٢: بسته ام دل بغم عشق پرى رخسارى 68شماره ٢٥٣: بيا بيا و مترسان مرا ز جانبازى 69شماره ٢٥٤: روزم چو شب تيره شد از درد جدائى 70شماره ٢٥٥: مرا تا کى ز هجرانت بسوزد جان به تن ...71شماره ٢٥٦: گفتم دلا ببين که جفاى که ميکشى 72شماره ٢٥٧: قد رعنا رخ زيبا لب شيرين دارى 73شماره ٢٥٨: حيف آيدم که چون تو نگار پريوشى 74شماره ٢٥٩: اى در اقليم معانى زده کوس شاهى 75شماره ٢٦٠: آه که از ره کرم يار نکرد يارئى 76شماره ٢٦١: تا ز حسن خويش عکسى در جهان انداختى 77شماره ٢٦٢: دلا چون در خم چوگان عشق دوست چون گ ...78شماره ٢٦٣: اى دوست سعى کن که بدست آورى دلى 79شماره ٢٦٤: اگر بگوشه چشمى بسوى ما نگرى 80شماره ٢٦٥: جان و جهان فدايت اى آنکه به ز جانى 81شماره ٢٦٦: راه اگر سوى خرابات مغان دريابى 82شماره ٢٦٧: خجسته عيد من آندم که چهره بگشائى 83شماره ٢٦٨: خرم از درد توام زانرو که درمانم تو ...84شماره ٢٦٩: هر دم ز پس پرده دل و دين بربائى 85شماره ٢٧٠: اى سرو ناز رونق بستان عالمى 86شماره ٢٧١: گلى نازک ز گلزار معانى 87شماره ٢٧٢: اى دل چه شد که خشک و تر غم بسوختى

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ