کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید
    نتوان لعل فرح بخش ترا جان گفتن
    کانچه آيد بدهان پيش تو نتوان گفتن
    عارضت را که بر او مهر فلک دربان است
    روشن است اينکه نيارم مه تابان گفتن
    قامتت را که از او طوبى و جنت خجل است
    راستى را نتوان سرو خرامان گفتن
    گفتم از طره خال تو پريشان حالم
    گفت بارى ز تو عيب است پريشان گفتن
    گفتمش از تو فراوان غم و محنت دارم
    گفت حاصل چه از اين هرزه فراوان گفتن
    آخر اى دوست که با محنت و درد تو مرا
    نيست حاجت سخن راحت و درمان گفتن
    آشکارا چو مرا سوخته اى همچو حسين
    تا به کى با دگرى قصه پنهان گفتن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha