به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

حسین خوارزمی

حسین خوارزمیغزل هاشماره ١٩٠: با کس حديث عشق تو گفتن نمى توان

3250عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

با کس حديث عشق تو گفتن نمى توان

دريست در عشق که سفتن نمى توان

لب بسته همچو غنچه و دلخون چو لاله ام

بى باد رحمت تو شکفتن نمى توان

در دل هواى يار نيارم نگاهداشت

مهرى درون ذره نهفتن نمى توان

آزار خاکپاى تو ما را طريق نيست

زانرو بچهره راه تو رفتن نمى توان

از رحم تا دل تو بسوزد بحال من

احوال خويش پيش تو گفتن نمى توان

ترک کمان کشم بکمين ميکشد ولى

ترک هواى عشق گرفتن نمى توان

گفتا حسين شب ز سر کوى ما برو

کز ناله هاى زار تو خفتن نمى توان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شماره ١٨٩: از باده دوشينت بس بيخبريم اى جان 2شماره ١٩٠: با کس حديث عشق تو گفتن نمى توان 3شماره ١٩١: نتوان لعل فرح بخش ترا جان گفتن 4شماره ١٩٢: بازم به نازى شاد کن اى نازنين دلدا ...5شماره ١٩٣: اگر چه شد دل ريشم ز دست هجر تو خون 6شماره ١٩٤: دور از رخ تو زيستن اى جان نميتوان 7شماره ١٩٥: اى رخت آرام جان عاشقان 8شماره ١٩٦: اى فاش کرده عشق تو راز نهان من 9شماره ١٩٧: بدين کرشمه بهر جانبى نگاه مکن 10شماره ١٩٨: باختيار نگشتم ز کوى دوست برون 11شماره ١٩٩: اى غم سوداى تو خلوت نشين جان من 12شماره ٢٠٠: يارب مه تابان من يا نور ربانى است ...13شماره ٢٠١: روزى اگر گذار تو افتد بخاک من 14شماره ٢٠٢: اى در همه عالم پنهان تو و پيدا تو 15شماره ٢٠٣: جان خود قربان به تيغ جان ستانش ميک ...16شماره ٢٠٤: باز آتشى در جان من زد عشق شورانگيز ...17شماره ٢٠٥: بيا در بزم عشق اى دل حريف درد جانا ...18شماره ٢٠٦: بر جگر آبم نماند از آتش سوداى او 19شماره ٢٠٧: پاى خيال سست شد در طلب وصال تو 20شماره ٢٠٨: اى دل و جان عاشقان شيفته لقاى تو 21شماره ٢٠٩: اى که در ظاهر مظاهر آشکارا کرده اى 22شماره ٢١٠: گفته اى اليوم اکملت لکم دين الهدى 23شماره ٢١١: اى وجودت مظهر اسماى حسنى آمده 24شماره ٢١٢: اى ز ما و من شده فانى بهنگام شهود 25شماره ٢١٣: دست بختم کوته است از دامن وصلت که ...26شماره ٢١٤: ديده متاع قلب مرا صد هزار عيب 27شماره ٢١٥: ساقى بيار جامى زان باده شبانه 28شماره ٢١٦: اى گنج سوداى ترا کنج دلم ويرانه 29شماره ٢١٧: دوش خوردم از شراب عشق او پيمانه 30شماره ٢١٨: اى آنکه در ديار دلم خانه کرده اى 31شماره ٢١٩: اى همچو جان سوى بدن ناگه بر ما آمد ...32شماره ٢٢٠: گر ماه من بتابد از بام تا بخانه 33شماره ٢٢١: باز اين چه فتنه است که آغاز کرده ا ...34شماره ٢٢٢: بازم اى دوست چرا از نظر انداخته اى 35شماره ٢٢٣: ما را چو عهد خويش فراموش کرده اى 36شماره ٢٢٤: اى ز دردت عاشقان خسته درمان يافته 37شماره ٢٢٥: دلا از جان روان بگذر اگر جوياى جان ...38شماره ٢٢٦: دلا تا کى ز نادانى همه نقش جهان بي ...39شماره ٢٢٧: گر تو روى دل خود آينه سيما بينى 40شماره ٢٢٨: اى دل چه پاى بسته بند علايقى 41شماره ٢٢٩: از دست شر نفس از آن روى ايمنى 42شماره ٢٣٠: ايکه در اقليم دلها حاکم و سلطان تو ...43شماره ٢٣١: گر عشق ازل بدرقه راه نبودى 44شماره ٢٣٢: فرخنده زمانى که تو ديدار نمائى 45شماره ٢٣٣: اگر تو عاشق حسنى چرا وابسته جانى 46شماره ٢٣٤: بشارت باد اى عاشق که يار آمد بمهما ...47شماره ٢٣٥: بار ديگر فتنه اى در انس و جان اندا ...48شماره ٢٣٦: اى عشق منم از تو سرگشته و سودائى 49شماره ٢٣٧: چه حذر کنم ز مردن که توام بقاى جان ...50شماره ٢٣٨: رخ خويش اگر نمائى دل عالمى ربائى 51شماره ٢٣٩: بيا ايکه جانرا مداوا توئى 52شماره ٢٤٠: دوش مرا رخ نمود دلبر روحانئى 53شماره ٢٤١: روانى نقد جان درباز اگر سوداى ما د ...54شماره ٢٤٢: جانم بسوخت از غم و بى غم نميکنى 55شماره ٢٤٣: اى کاشکى غم تو نصيب دلم شدى 56شماره ٢٤٤: هر جا که هست چون تو گلى سرو قامتى 57شماره ٢٤٥: ايکاش در هواى تو من خاک گشتمى 58شماره ٢٤٦: اگر شبى ز جمالت نقاب بگشائى 59شماره ٢٤٧: تو که شاه ملک حسنى و سرير و جاه دا ...60شماره ٢٤٨: شبى از روى دلدارى اگر ديدار بنمائى 61شماره ٢٤٩: نظر بحال دل خسته ام نمى فکنى 62شماره ٢٥٠: من آنکسم که ندارم بجز گنه کارى 63شماره ٢٥١: اى سروناز رونق بستان ما توئى 64شماره ٢٥٢: بسته ام دل بغم عشق پرى رخسارى 65شماره ٢٥٣: بيا بيا و مترسان مرا ز جانبازى 66شماره ٢٥٤: روزم چو شب تيره شد از درد جدائى 67شماره ٢٥٥: مرا تا کى ز هجرانت بسوزد جان به تن ...68شماره ٢٥٦: گفتم دلا ببين که جفاى که ميکشى 69شماره ٢٥٧: قد رعنا رخ زيبا لب شيرين دارى 70شماره ٢٥٨: حيف آيدم که چون تو نگار پريوشى 71شماره ٢٥٩: اى در اقليم معانى زده کوس شاهى 72شماره ٢٦٠: آه که از ره کرم يار نکرد يارئى 73شماره ٢٦١: تا ز حسن خويش عکسى در جهان انداختى 74شماره ٢٦٢: دلا چون در خم چوگان عشق دوست چون گ ...75شماره ٢٦٣: اى دوست سعى کن که بدست آورى دلى 76شماره ٢٦٤: اگر بگوشه چشمى بسوى ما نگرى 77شماره ٢٦٥: جان و جهان فدايت اى آنکه به ز جانى 78شماره ٢٦٦: راه اگر سوى خرابات مغان دريابى 79شماره ٢٦٧: خجسته عيد من آندم که چهره بگشائى 80شماره ٢٦٨: خرم از درد توام زانرو که درمانم تو ...81شماره ٢٦٩: هر دم ز پس پرده دل و دين بربائى 82شماره ٢٧٠: اى سرو ناز رونق بستان عالمى 83شماره ٢٧١: گلى نازک ز گلزار معانى 84شماره ٢٧٢: اى دل چه شد که خشک و تر غم بسوختى

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ