کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید
    حيف آيدم که چون تو نگار پريوشى
    گردد نديم و همنفس ديو ناخوشى
    تا عالمى نسوزد از اين آه آتشين
    از خون ديده ميزنم آبى بآتشى
    عشاق را بقامت تو دل همى کشد
    چون قد تو نديد کسى سرو دلکشى
    سلطانيم نگر که همه شب بکوى تو
    بالين ز خشت دارم و از خاک مفرشى
    تا ديده دل بروى تو آنخال عنبرين
    دارم بسان زلف تو حال مشوشى
    من نيز بودم آدمى و عقل داشتم
    ديوانه گشتم از غم چون تو پريوشى
    در روز حشر مست برآيد حسين اگر
    نوشد ز لعل تو مى صافى بيغشى

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha