کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر کرا دل محو آن آئینه رخسار شد
    جلوه آئینه او شوخی دیدار شد
    چشم مستش کرده هر دم تازه کیش کافری
    اهرمن را زلف او تا حلقه زنار شد
    همچو موج از باد می لرزم ز چین ابرویش
    رحم نبود مهره تیغی که ناهموار شد!
    نیست سودائی کوکب جز رضای مشتری
    تا متاع حسن او را گرمی بازار شد
    تا زدم در بارگاه سینه شادروان غم
    خیمه ام را یاد مژگانش چه خوش مسمار شد!
    از خیال نرگس او می زدم فال طرب
    نقطه دل مرکز این حلقه پرگار شد
    آنقدر نالیدم از هجران او شب تا سحر
    هر بن مو بر تنم در ناله موسیقار شد
    نیست از جام وصال او به زاهد بهره ای
    شومی بخت بدش نیرنگ استغفار شد
    جوهر عرض دل عشاق از محنت بریست
    از صفا آئینه عمری پشت بر دیوار شد
    غیر غفلت نیست در چشم تحیر منصبان
    دیده مخمل کی از خواب گران بیدار شد؟!
    شد ز قتلم قصر بنیاد محبت واژگون
    خون من آخر حنای پنجه معمار شد
    دست حسنش گر گریبان چمن هر سو کشید
    پای زلفش لیک نقش دامن گلزار شد
    بس که معدومیست چون عنقا نشان آن دهن
    از وجودش دم زدم صبحی تبسم زار شد
    ای خوشا از مصرع بیدل که طغرل گفته است
    آب گردید انتظار و عالم دیدار شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha