کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز خود چندان فراموشم که نآیم هیچ در یادش
    اگر چه همچو بلبل روز و شب باشم به فریادش
    درین گلشن ندانم آتش شوق کی بالا شد
    که قمری شد چو خاکستر به یاد سرو آزادش!
    بود تعظیم یکرنگی به هم الفت پرستان را
    سر مشاطه می باشد به پای نخل شمشادش
    به یاد صورت چشمش شدم چون سرمه از حیرت
    مگر شد موی چینی خامه انگشت بهزادش؟!
    ز جوش جلوه نخل قامتش از باد می رقصد
    به صحن باغ چون سروی که هر سو افکند بادش
    سفید از انتظار کوهکن شد چشم نومیدی
    که جوی شیر کی گردد ز شیرین کام فرهادش
    نوای ناله بلبل اگر بر آسمان ساید
    به گوش رنگ گل هرگز نیاید ساز فریادش
    نگاه از دیدن رویت ز حیرت مشربی دارد
    نگر از جوهر آئینه شد سرمشق استادش
    به قلاب هوس تا چند آهوی سخن گیری؟!
    غزال ما کند دام امید از چشم صیادش!
    رهائی نیست از دام اجل از بس نمی باشد
    شکست بیضه فولاد اندر بند آزادش
    خوشا طغرل ز مضمون جناب حضرت بیدل
    که الفت عالمی را داغ کرد آتش به بنیادش!

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha