کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر صباحم که ره از خانۀ خمار افتد
    خم و ساقی و صراحی همه از کار افتد
    یار مهمان من است امشب و دانی ساقی
    که چنین وقت در این بزم چه در کار افتد
    مطربا پای فرو کوب و بزن چنگ بچنگ
    شیخ را گو زحد کیک بشلوار افتد
    دامن خیمه بچینید که از وجد سماع
    آسمان چرخ زند بلکه ز رفتار افتد
    بس کن ایغمزۀ مستانه ز صید دل خلق
    ترسمش چشم بچشم آید و بیمار افتد
    پای صدق اربخرابات نهد واعظ مست
    غالب آنست که می نوشد و هشیار افتد
    باز کن زلف چلیپا که سحر خیز انرا
    سیحه درهم کسلد کار بزنار افتد
    دلشد آسیمه ز چشمت بسوی زلف که خلق
    کج کند ره چوبکی مست ببازار افتد
    مهل آنزلف که بر دور زنخدان آید
    ترسمش خم شده در چاه نگونسار افتد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha