کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زلف جانان سحر از باد صبا در هم شد
    عاقلان مژده که زنجیر جنون محکم شد
    ساقی از نشئه مستی کله از سر نگرفت
    گل و سنبل به هم آمیخت عجب عالم شد
    سال‌ها بود که دارا سر و سامانی بود
    عاقبت در سر آن زلف خم اندر خم شد
    ز خط سبز تو مویی به دو عالم ندهم
    تا نگویی سر مویی ز ارادت کم شد
    گفتمش خون دل عاشق بیچاره که خورد
    به تبسم نگهی کرد سخن مبهم شد
    سر هر گل دل صد بلبل مسکین خون گشت
    تا در این گلشن پر خار دلی خرم شد
    گفتمش هیچ سر صحبت ما داری؟ گفت
    کی پری را هوس انس بنی‌آدم شد
    مشک با هیچ جراحت نشنیدم که بساخت
    غیر زلفت که دل ریش مرا مرهم شد
    کم مباد از سر من سایهٔ این غم نیر
    کافتتاحی شد اگر کار مرا زین غم شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha