کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بسرم فتاده شوری که ز خود خبر ندارم
    برو از سر من ای سر که هوای سر ندارم
    همه خون خورم که اینغم بدلی دگر کند جا
    بجز اینغم ایمن الله که غم دگر ندارم
    صنم شکر فروشم بدهان نهفته شکر
    همه گویدم بتلخی که برو شکر ندارم
    سحریست هر شبی راز قفا بلی دریغا
    که من از فراقت امشب دگر آنسحر ندارم
    صنما ز کوه نازت پر کاه شد تن من
    قدری ز نازکم کن که دگر کمر ندارم
    ز نظاره های دلکش بطمع نیفتی ایدل
    که امید خیر و خوبی من از این نظر ندارم
    سزد ار ز دست جورت ز جگر فغان برآرم
    بر شه ولی دریغا که من آن جگر ندارم
    چو ز کعبه جمال تو بمدعا رسیدم
    به نیاز نذر کردم که دل از تو برندارم
    نه که عهد بوستانم ز نظر برفته نیرّ
    ز قفس ملولم اما چه کنم که پر ندارم
    خر شیخ در تک و دو بر هرخس از پی جو
    منم آنکه یار خسرو نکشم که خر ندارم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha