کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چمنی دیدم و کردم قدمی چند خرامی
    چون شدم جمع پریدن خبرم شد که تو دامی
    سر و کس مر نخرامد بت چین عشوه نداند
    مه و خور نطق ندارد هله خود گو که کدامی
    به حلاوت همه قندی به طراوت همه نسرین
    به لطافت چو حریری به سفیدی چو رخامی
    باید این طرز نگه کردن و یک بار رمیدن
    ز تو آهوبچه آموخت در این شیوه تمامی
    طمعی پختم و گفتم چو توئی دوست گرفتم
    نه چو من عاشق خامی نه چو تو شوخ خرامی
    گله بگذار که من پردۀ خاصان بدریدم
    تو به بدعهدی و پیمان‌شکنی شهرهٔ عامی
    ننگ و نام دل و دینم همه با عشوه ببردی
    چین بر ابرو نفکندی و نگفتی تو چه نامی
    به چه تدبیر توان با تو به سر برد؛ ندانم
    هیچ محبوب ندیدم که برنجد ز سلامی
    خواجه بر هندوی خالم ده و با کس مفروشم
    ترک چشم تو مرا گر نه پسند و به غلامی
    من که بِیغارهٔ اغیار ز نخوت نپذیرم
    تو گرم سنگ بیاری چه کنم با تو که جامی
    روزی این سلسله بشکافم و از کاوش طفلان
    آنقدر نعره زنم کاورمت بر لب بامی
    وه چه در پای تو ریزد چو روی بر سر نیّر
    من دل باخته درویش و تو مهمان گرامی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha