کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    محتسب با ساغر می گرد مرا سر بشکند
    با کم از سر نیست ز آن ترسم که ساغر بشکند
    تا شنیدستم که دل بشکسته دارد دوست دوست
    من بموئی بسته ام دل تا مکرر بشکند
    ای مساعد کوکب آن جانی که جانانش ستد
    وی همایون روزگار آن دل که دلبر بشکند
    چون بصیدم سر دهی شاهین چشم آهسته ده
    تیز پرواز است ترسم ناگهش پر بشکند
    شیخ را گردن شکست از بار دستار گران
    بار وی یا رب گران کن بار دیگر بشکند
    شانه در آئینه مرگ ما مصوّر میکند
    تا ترا بر رخ یکی زلف معنبر بشکند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha