نیر تبریزی
غزلیات
شمارهٔ ۶۱: هر صباحم که ره از خانۀ خمار افتد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر صباحم که ره از خانۀ خمار افتد خم و ساقی و صراحی همه از کار افتد یار مهمان من است امشب و دانی ساقی که چنین وقت در این بزم چه در کار افتد مطربا پای فرو کوب و بزن چنگ بچنگ شیخ را گو زحد کیک بشلوار افتد دامن خیمه بچینید که از وجد سماع آسمان چرخ زند بلکه ز رفتار افتد بس کن ایغمزۀ مستانه ز صید دل خلق ترسمش چشم بچشم آید و بیمار افتد پای صدق اربخرابات نهد واعظ مست غالب آنست که می نوشد و هشیار افتد باز کن زلف چلیپا که سحر خیز انرا سیحه درهم کسلد کار بزنار افتد دلشد آسیمه ز چشمت بسوی زلف که خلق کج کند ره چوبکی مست ببازار افتد مهل آنزلف که بر دور زنخدان آید ترسمش خم شده در چاه نگونسار افتد نیر تبریزی