به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سعیدا یزدی

سعیدا یزدیرباعی هاشمارهٔ ۶۱: ای مست شراب، ما و من بازی چند؟

2910عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای مست شراب، ما و من بازی چند؟
وی غرهٔ جامه با کفن بازی چند؟
آخر افتادنی است در پیش، تو را
ای عقل، بر این دار، [رسن] بازی چند؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۰: فردا که ز مشکلات حل می طلبند 2شمارهٔ ۶۱: ای مست شراب، ما و من بازی چند؟3شمارهٔ ۶۲: تا خلق به خیر نام خیرم بردند 4شمارهٔ ۶۳: روزی که مرا ز دیر بیرون کردند 5شمارهٔ ۶۴: در دار جهان که خاص و عامی چندند 6شمارهٔ ۶۵: قومی با خویش اعتباری دارند 7شمارهٔ ۶۶: گیرم که جهان را به کمندی گیرند 8شمارهٔ ۶۷: گر مست شوم [سر] تو هشیار کند 9شمارهٔ ۶۸: آنان که به علم خویش مغرورانند 10شمارهٔ ۶۹: ای آن که تو را شاه و گدا یکسانند 11شمارهٔ ۷۰: آنان که ندانند تو را می خوانند 12شمارهٔ ۷۱: آن قوم که روز و شب تو را جویانند 13شمارهٔ ۷۲: آنان که یکی هزار افسانه کنند 14شمارهٔ ۷۳: درویش که با قناعت و صبر بود 15شمارهٔ ۷۴: ای از خوف تو آسمان جامه کبود 16شمارهٔ ۷۵: خود را تو مبین که بی خدا نتوان بود 17شمارهٔ ۷۶: بی رنگ به رنگ چون تجلی بنمود 18شمارهٔ ۷۷: تا پای تو سر، سر تو تا پا نشود 19شمارهٔ ۷۸: تا جسم مکدرت همه جان نشود 20شمارهٔ ۷۹: تا از میلی دلت گریزان نشود 21شمارهٔ ۸۰: کوه غم یار کندن آسان نشود 22شمارهٔ ۸۱: از ذکر زبان، انس به جانان نشود 23شمارهٔ ۸۲: از مطلب من درد طلب من زاید 24شمارهٔ ۸۳: اشعار سعیدا به نظامی نرسید 25شمارهٔ ۸۴: ای هرزه درا ناله و افغان بگذار 26شمارهٔ ۸۵: خواهی که رسی به دوست جولان بگذار 27شمارهٔ ۸۶: ای آن که تویی ز عقل ها بالاتر 28شمارهٔ ۸۷: خواهی که رسی به دوست، از جان بگذر 29شمارهٔ ۸۸: بسیار به بر و بحر کردیم سفر 30شمارهٔ ۸۹: تا زهر غمت بود نخوردیم شکر 31شمارهٔ ۹۰: بی تو نفسی خوش نکشیدم هرگز 32شمارهٔ ۹۱: گویند که حق یار نمازی است و بس 33شمارهٔ ۹۲: گویند خدا ز روزه راضی است و بس 34شمارهٔ ۹۳: از خوان غمش حواله ای دارم بس 35شمارهٔ ۹۴: لعنت بر نفس ما و بر کردارش 36شمارهٔ ۹۵: آنان که به دعوا شده سادات مثال 37شمارهٔ ۹۶: گویند کسانی که جهان است خیال 38شمارهٔ ۹۷: تا صبح نشستم من و جان بر در دل 39شمارهٔ ۹۸: چون کرد ظهور، نور تابندهٔ دل 40شمارهٔ ۹۹: دیروز درآمدم به کاشانهٔ دل 41شمارهٔ ۱۰۰: تا کرد قبای ناز را بر تن گل 42شمارهٔ ۱۰۱: تا بنده شدم، چو مهر تابنده شدم 43شمارهٔ ۱۰۲: تنها نه به هجر آشنا گردیدم 44شمارهٔ ۱۰۳: گر دل گویم تو را ز جان می ترسم 45شمارهٔ ۱۰۴: یک سو شادی است در جهان یک سو غم 46شمارهٔ ۱۰۵: من خانهٔ آن ماه جبین می دانم 47شمارهٔ ۱۰۶: من گرچه ز عشق، گفتگو نتوانم 48شمارهٔ ۱۰۷: گر بادهٔ تو رسد به من مل چه کنم 49شمارهٔ ۱۰۸: هر ذره مدان ز خود کمش می بینم 50شمارهٔ ۱۰۹: شوخی که بری ز عالمش می بینم 51شمارهٔ ۱۱۰: چشمی که از او دو عالمش می بینم 52شمارهٔ ۱۱۱: دنیا که وفایش و بقایش معلوم 53شمارهٔ ۱۱۲: ما دلق ریای خویشتن سوخته ایم 54شمارهٔ ۱۱۳: تا مشعل دید عیب خامش کردیم 55شمارهٔ ۱۱۴: جز ناله کسی همنفس خویش ندیدیم 56شمارهٔ ۱۱۵: ما منتهییم و مبتدا هم ماییم 57شمارهٔ ۱۱۶: بیرون و درون برو بیا هم ماییم 58شمارهٔ ۱۱۷: آدم یک آدم است و یک صورت و جان 59شمارهٔ ۱۱۸: ای بسته میان تو کمر بر دل و جان 60شمارهٔ ۱۱۹: عالم جسم و محمدش آمده جان 61شمارهٔ ۱۲۰: ای از تو جهانیان به دادند و فغان 62شمارهٔ ۱۲۱: یاری دارم که روش دیدن نتوان 63شمارهٔ ۱۲۲: عرفان به خدا هیچ ندارند جهان 64شمارهٔ ۱۲۳: رفتی به سفر از پی تسخیر جهان 65شمارهٔ ۱۲۴: وهمی به خیال کرده جا نام جهان 66شمارهٔ ۱۲۵: بحری پنهان چو کرد جوش و طغیان 67شمارهٔ ۱۲۶: تا کی به لباس عاریت بند شدن 68شمارهٔ ۱۲۷: زینهار که کارها به خود آسان کن 69شمارهٔ ۱۲۸: بی یار شدم یک نفسم یاری کن 70شمارهٔ ۱۲۹: گاهی نزدیک و گاه دورم از تو 71شمارهٔ ۱۳۰: ای شیخ کرامت منما رهبر شو 72شمارهٔ ۱۳۱: چون موم بر آتشی رسی آب مشو 73شمارهٔ ۱۳۲: ای نفس و هوا برده دلت را، جان کو؟74شمارهٔ ۱۳۳: با نفس دغل تو بدگمان باشی به 75شمارهٔ ۱۳۴: دل رفت ز خود هنوز جان نارفته 76شمارهٔ ۱۳۵: این عالم ما که بی نظیر افتاده 77شمارهٔ ۱۳۶: ای باده فروش بادهٔ صاف بده 78شمارهٔ ۱۳۷: ساقی آورد ساغری بگزیده 79شمارهٔ ۱۳۸: در راه وفا ندیده ام قافله ای 80شمارهٔ ۱۳۹: ای دل نفسی صاحب عرفان نشدی 81شمارهٔ ۱۴۰: یاری دارم که رشک حور است و پری 82شمارهٔ ۱۴۱: ای عهدشکن قیمت ما را چه شناسی 83شمارهٔ ۱۴۲: آن بدگهری که بد بود با نیکی 84شمارهٔ ۱۴۳: او معنی معنی است که را آن معنی 85شمارهٔ ۱۴۴: تا کش و فش و عمامه را ته نکنی 86شمارهٔ ۱۴۵: با آیینه دمی شدم روی به روی 87شمارهٔ ۱۴۶: دارم دم سرد، چشم خون پالایی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ