به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سعیدا یزدی

سعیدا یزدیرباعی هاشمارهٔ ۶۰: فردا که ز مشکلات حل می طلبند

2900عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

فردا که ز مشکلات حل می طلبند
کی از تو ترانه و غزل می طلبند؟
آوازه فکنده ای که کار آسان است
اینها [همه ] قول است عمل می طلبند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۹: کشت عملم هیچ نمودار نشد 2شمارهٔ ۶۰: فردا که ز مشکلات حل می طلبند 3شمارهٔ ۶۱: ای مست شراب، ما و من بازی چند؟4شمارهٔ ۶۲: تا خلق به خیر نام خیرم بردند 5شمارهٔ ۶۳: روزی که مرا ز دیر بیرون کردند 6شمارهٔ ۶۴: در دار جهان که خاص و عامی چندند 7شمارهٔ ۶۵: قومی با خویش اعتباری دارند 8شمارهٔ ۶۶: گیرم که جهان را به کمندی گیرند 9شمارهٔ ۶۷: گر مست شوم [سر] تو هشیار کند 10شمارهٔ ۶۸: آنان که به علم خویش مغرورانند 11شمارهٔ ۶۹: ای آن که تو را شاه و گدا یکسانند 12شمارهٔ ۷۰: آنان که ندانند تو را می خوانند 13شمارهٔ ۷۱: آن قوم که روز و شب تو را جویانند 14شمارهٔ ۷۲: آنان که یکی هزار افسانه کنند 15شمارهٔ ۷۳: درویش که با قناعت و صبر بود 16شمارهٔ ۷۴: ای از خوف تو آسمان جامه کبود 17شمارهٔ ۷۵: خود را تو مبین که بی خدا نتوان بود 18شمارهٔ ۷۶: بی رنگ به رنگ چون تجلی بنمود 19شمارهٔ ۷۷: تا پای تو سر، سر تو تا پا نشود 20شمارهٔ ۷۸: تا جسم مکدرت همه جان نشود 21شمارهٔ ۷۹: تا از میلی دلت گریزان نشود 22شمارهٔ ۸۰: کوه غم یار کندن آسان نشود 23شمارهٔ ۸۱: از ذکر زبان، انس به جانان نشود 24شمارهٔ ۸۲: از مطلب من درد طلب من زاید 25شمارهٔ ۸۳: اشعار سعیدا به نظامی نرسید 26شمارهٔ ۸۴: ای هرزه درا ناله و افغان بگذار 27شمارهٔ ۸۵: خواهی که رسی به دوست جولان بگذار 28شمارهٔ ۸۶: ای آن که تویی ز عقل ها بالاتر 29شمارهٔ ۸۷: خواهی که رسی به دوست، از جان بگذر 30شمارهٔ ۸۸: بسیار به بر و بحر کردیم سفر 31شمارهٔ ۸۹: تا زهر غمت بود نخوردیم شکر 32شمارهٔ ۹۰: بی تو نفسی خوش نکشیدم هرگز 33شمارهٔ ۹۱: گویند که حق یار نمازی است و بس 34شمارهٔ ۹۲: گویند خدا ز روزه راضی است و بس 35شمارهٔ ۹۳: از خوان غمش حواله ای دارم بس 36شمارهٔ ۹۴: لعنت بر نفس ما و بر کردارش 37شمارهٔ ۹۵: آنان که به دعوا شده سادات مثال 38شمارهٔ ۹۶: گویند کسانی که جهان است خیال 39شمارهٔ ۹۷: تا صبح نشستم من و جان بر در دل 40شمارهٔ ۹۸: چون کرد ظهور، نور تابندهٔ دل 41شمارهٔ ۹۹: دیروز درآمدم به کاشانهٔ دل 42شمارهٔ ۱۰۰: تا کرد قبای ناز را بر تن گل 43شمارهٔ ۱۰۱: تا بنده شدم، چو مهر تابنده شدم 44شمارهٔ ۱۰۲: تنها نه به هجر آشنا گردیدم 45شمارهٔ ۱۰۳: گر دل گویم تو را ز جان می ترسم 46شمارهٔ ۱۰۴: یک سو شادی است در جهان یک سو غم 47شمارهٔ ۱۰۵: من خانهٔ آن ماه جبین می دانم 48شمارهٔ ۱۰۶: من گرچه ز عشق، گفتگو نتوانم 49شمارهٔ ۱۰۷: گر بادهٔ تو رسد به من مل چه کنم 50شمارهٔ ۱۰۸: هر ذره مدان ز خود کمش می بینم 51شمارهٔ ۱۰۹: شوخی که بری ز عالمش می بینم 52شمارهٔ ۱۱۰: چشمی که از او دو عالمش می بینم 53شمارهٔ ۱۱۱: دنیا که وفایش و بقایش معلوم 54شمارهٔ ۱۱۲: ما دلق ریای خویشتن سوخته ایم 55شمارهٔ ۱۱۳: تا مشعل دید عیب خامش کردیم 56شمارهٔ ۱۱۴: جز ناله کسی همنفس خویش ندیدیم 57شمارهٔ ۱۱۵: ما منتهییم و مبتدا هم ماییم 58شمارهٔ ۱۱۶: بیرون و درون برو بیا هم ماییم 59شمارهٔ ۱۱۷: آدم یک آدم است و یک صورت و جان 60شمارهٔ ۱۱۸: ای بسته میان تو کمر بر دل و جان 61شمارهٔ ۱۱۹: عالم جسم و محمدش آمده جان 62شمارهٔ ۱۲۰: ای از تو جهانیان به دادند و فغان 63شمارهٔ ۱۲۱: یاری دارم که روش دیدن نتوان 64شمارهٔ ۱۲۲: عرفان به خدا هیچ ندارند جهان 65شمارهٔ ۱۲۳: رفتی به سفر از پی تسخیر جهان 66شمارهٔ ۱۲۴: وهمی به خیال کرده جا نام جهان 67شمارهٔ ۱۲۵: بحری پنهان چو کرد جوش و طغیان 68شمارهٔ ۱۲۶: تا کی به لباس عاریت بند شدن 69شمارهٔ ۱۲۷: زینهار که کارها به خود آسان کن 70شمارهٔ ۱۲۸: بی یار شدم یک نفسم یاری کن 71شمارهٔ ۱۲۹: گاهی نزدیک و گاه دورم از تو 72شمارهٔ ۱۳۰: ای شیخ کرامت منما رهبر شو 73شمارهٔ ۱۳۱: چون موم بر آتشی رسی آب مشو 74شمارهٔ ۱۳۲: ای نفس و هوا برده دلت را، جان کو؟75شمارهٔ ۱۳۳: با نفس دغل تو بدگمان باشی به 76شمارهٔ ۱۳۴: دل رفت ز خود هنوز جان نارفته 77شمارهٔ ۱۳۵: این عالم ما که بی نظیر افتاده 78شمارهٔ ۱۳۶: ای باده فروش بادهٔ صاف بده 79شمارهٔ ۱۳۷: ساقی آورد ساغری بگزیده 80شمارهٔ ۱۳۸: در راه وفا ندیده ام قافله ای 81شمارهٔ ۱۳۹: ای دل نفسی صاحب عرفان نشدی 82شمارهٔ ۱۴۰: یاری دارم که رشک حور است و پری 83شمارهٔ ۱۴۱: ای عهدشکن قیمت ما را چه شناسی 84شمارهٔ ۱۴۲: آن بدگهری که بد بود با نیکی 85شمارهٔ ۱۴۳: او معنی معنی است که را آن معنی 86شمارهٔ ۱۴۴: تا کش و فش و عمامه را ته نکنی 87شمارهٔ ۱۴۵: با آیینه دمی شدم روی به روی 88شمارهٔ ۱۴۶: دارم دم سرد، چشم خون پالایی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ