به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سعیدا یزدی

سعیدا یزدیرباعی هاشمارهٔ ۷۷: تا پای تو سر، سر تو تا پا نشود

2910عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تا پای تو سر، سر تو تا پا نشود
از رشتهٔ کار تو گره وانشود
نفست گوید فنا شدم حق گشتم
باور نکنی که خر مسیحا نشود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۶: بی رنگ به رنگ چون تجلی بنمود 2شمارهٔ ۷۷: تا پای تو سر، سر تو تا پا نشود 3شمارهٔ ۷۸: تا جسم مکدرت همه جان نشود 4شمارهٔ ۷۹: تا از میلی دلت گریزان نشود 5شمارهٔ ۸۰: کوه غم یار کندن آسان نشود 6شمارهٔ ۸۱: از ذکر زبان، انس به جانان نشود 7شمارهٔ ۸۲: از مطلب من درد طلب من زاید 8شمارهٔ ۸۳: اشعار سعیدا به نظامی نرسید 9شمارهٔ ۸۴: ای هرزه درا ناله و افغان بگذار 10شمارهٔ ۸۵: خواهی که رسی به دوست جولان بگذار 11شمارهٔ ۸۶: ای آن که تویی ز عقل ها بالاتر 12شمارهٔ ۸۷: خواهی که رسی به دوست، از جان بگذر 13شمارهٔ ۸۸: بسیار به بر و بحر کردیم سفر 14شمارهٔ ۸۹: تا زهر غمت بود نخوردیم شکر 15شمارهٔ ۹۰: بی تو نفسی خوش نکشیدم هرگز 16شمارهٔ ۹۱: گویند که حق یار نمازی است و بس 17شمارهٔ ۹۲: گویند خدا ز روزه راضی است و بس 18شمارهٔ ۹۳: از خوان غمش حواله ای دارم بس 19شمارهٔ ۹۴: لعنت بر نفس ما و بر کردارش 20شمارهٔ ۹۵: آنان که به دعوا شده سادات مثال 21شمارهٔ ۹۶: گویند کسانی که جهان است خیال 22شمارهٔ ۹۷: تا صبح نشستم من و جان بر در دل 23شمارهٔ ۹۸: چون کرد ظهور، نور تابندهٔ دل 24شمارهٔ ۹۹: دیروز درآمدم به کاشانهٔ دل 25شمارهٔ ۱۰۰: تا کرد قبای ناز را بر تن گل 26شمارهٔ ۱۰۱: تا بنده شدم، چو مهر تابنده شدم 27شمارهٔ ۱۰۲: تنها نه به هجر آشنا گردیدم 28شمارهٔ ۱۰۳: گر دل گویم تو را ز جان می ترسم 29شمارهٔ ۱۰۴: یک سو شادی است در جهان یک سو غم 30شمارهٔ ۱۰۵: من خانهٔ آن ماه جبین می دانم 31شمارهٔ ۱۰۶: من گرچه ز عشق، گفتگو نتوانم 32شمارهٔ ۱۰۷: گر بادهٔ تو رسد به من مل چه کنم 33شمارهٔ ۱۰۸: هر ذره مدان ز خود کمش می بینم 34شمارهٔ ۱۰۹: شوخی که بری ز عالمش می بینم 35شمارهٔ ۱۱۰: چشمی که از او دو عالمش می بینم 36شمارهٔ ۱۱۱: دنیا که وفایش و بقایش معلوم 37شمارهٔ ۱۱۲: ما دلق ریای خویشتن سوخته ایم 38شمارهٔ ۱۱۳: تا مشعل دید عیب خامش کردیم 39شمارهٔ ۱۱۴: جز ناله کسی همنفس خویش ندیدیم 40شمارهٔ ۱۱۵: ما منتهییم و مبتدا هم ماییم 41شمارهٔ ۱۱۶: بیرون و درون برو بیا هم ماییم 42شمارهٔ ۱۱۷: آدم یک آدم است و یک صورت و جان 43شمارهٔ ۱۱۸: ای بسته میان تو کمر بر دل و جان 44شمارهٔ ۱۱۹: عالم جسم و محمدش آمده جان 45شمارهٔ ۱۲۰: ای از تو جهانیان به دادند و فغان 46شمارهٔ ۱۲۱: یاری دارم که روش دیدن نتوان 47شمارهٔ ۱۲۲: عرفان به خدا هیچ ندارند جهان 48شمارهٔ ۱۲۳: رفتی به سفر از پی تسخیر جهان 49شمارهٔ ۱۲۴: وهمی به خیال کرده جا نام جهان 50شمارهٔ ۱۲۵: بحری پنهان چو کرد جوش و طغیان 51شمارهٔ ۱۲۶: تا کی به لباس عاریت بند شدن 52شمارهٔ ۱۲۷: زینهار که کارها به خود آسان کن 53شمارهٔ ۱۲۸: بی یار شدم یک نفسم یاری کن 54شمارهٔ ۱۲۹: گاهی نزدیک و گاه دورم از تو 55شمارهٔ ۱۳۰: ای شیخ کرامت منما رهبر شو 56شمارهٔ ۱۳۱: چون موم بر آتشی رسی آب مشو 57شمارهٔ ۱۳۲: ای نفس و هوا برده دلت را، جان کو؟58شمارهٔ ۱۳۳: با نفس دغل تو بدگمان باشی به 59شمارهٔ ۱۳۴: دل رفت ز خود هنوز جان نارفته 60شمارهٔ ۱۳۵: این عالم ما که بی نظیر افتاده 61شمارهٔ ۱۳۶: ای باده فروش بادهٔ صاف بده 62شمارهٔ ۱۳۷: ساقی آورد ساغری بگزیده 63شمارهٔ ۱۳۸: در راه وفا ندیده ام قافله ای 64شمارهٔ ۱۳۹: ای دل نفسی صاحب عرفان نشدی 65شمارهٔ ۱۴۰: یاری دارم که رشک حور است و پری 66شمارهٔ ۱۴۱: ای عهدشکن قیمت ما را چه شناسی 67شمارهٔ ۱۴۲: آن بدگهری که بد بود با نیکی 68شمارهٔ ۱۴۳: او معنی معنی است که را آن معنی 69شمارهٔ ۱۴۴: تا کش و فش و عمامه را ته نکنی 70شمارهٔ ۱۴۵: با آیینه دمی شدم روی به روی 71شمارهٔ ۱۴۶: دارم دم سرد، چشم خون پالایی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ