به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سعیدا یزدی

سعیدا یزدیرباعی هاشمارهٔ ۹۰: بی تو نفسی خوش نکشیدم هرگز

2860عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بی تو نفسی خوش نکشیدم هرگز
وز باغ جهان گلی نچیدم هرگز
بسیار به چشم سر و سر عالم را
گردیدم و چون تویی ندیدم هرگز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۹: تا زهر غمت بود نخوردیم شکر 2شمارهٔ ۹۰: بی تو نفسی خوش نکشیدم هرگز 3شمارهٔ ۹۱: گویند که حق یار نمازی است و بس 4شمارهٔ ۹۲: گویند خدا ز روزه راضی است و بس 5شمارهٔ ۹۳: از خوان غمش حواله ای دارم بس 6شمارهٔ ۹۴: لعنت بر نفس ما و بر کردارش 7شمارهٔ ۹۵: آنان که به دعوا شده سادات مثال 8شمارهٔ ۹۶: گویند کسانی که جهان است خیال 9شمارهٔ ۹۷: تا صبح نشستم من و جان بر در دل 10شمارهٔ ۹۸: چون کرد ظهور، نور تابندهٔ دل 11شمارهٔ ۹۹: دیروز درآمدم به کاشانهٔ دل 12شمارهٔ ۱۰۰: تا کرد قبای ناز را بر تن گل 13شمارهٔ ۱۰۱: تا بنده شدم، چو مهر تابنده شدم 14شمارهٔ ۱۰۲: تنها نه به هجر آشنا گردیدم 15شمارهٔ ۱۰۳: گر دل گویم تو را ز جان می ترسم 16شمارهٔ ۱۰۴: یک سو شادی است در جهان یک سو غم 17شمارهٔ ۱۰۵: من خانهٔ آن ماه جبین می دانم 18شمارهٔ ۱۰۶: من گرچه ز عشق، گفتگو نتوانم 19شمارهٔ ۱۰۷: گر بادهٔ تو رسد به من مل چه کنم 20شمارهٔ ۱۰۸: هر ذره مدان ز خود کمش می بینم 21شمارهٔ ۱۰۹: شوخی که بری ز عالمش می بینم 22شمارهٔ ۱۱۰: چشمی که از او دو عالمش می بینم 23شمارهٔ ۱۱۱: دنیا که وفایش و بقایش معلوم 24شمارهٔ ۱۱۲: ما دلق ریای خویشتن سوخته ایم 25شمارهٔ ۱۱۳: تا مشعل دید عیب خامش کردیم 26شمارهٔ ۱۱۴: جز ناله کسی همنفس خویش ندیدیم 27شمارهٔ ۱۱۵: ما منتهییم و مبتدا هم ماییم 28شمارهٔ ۱۱۶: بیرون و درون برو بیا هم ماییم 29شمارهٔ ۱۱۷: آدم یک آدم است و یک صورت و جان 30شمارهٔ ۱۱۸: ای بسته میان تو کمر بر دل و جان 31شمارهٔ ۱۱۹: عالم جسم و محمدش آمده جان 32شمارهٔ ۱۲۰: ای از تو جهانیان به دادند و فغان 33شمارهٔ ۱۲۱: یاری دارم که روش دیدن نتوان 34شمارهٔ ۱۲۲: عرفان به خدا هیچ ندارند جهان 35شمارهٔ ۱۲۳: رفتی به سفر از پی تسخیر جهان 36شمارهٔ ۱۲۴: وهمی به خیال کرده جا نام جهان 37شمارهٔ ۱۲۵: بحری پنهان چو کرد جوش و طغیان 38شمارهٔ ۱۲۶: تا کی به لباس عاریت بند شدن 39شمارهٔ ۱۲۷: زینهار که کارها به خود آسان کن 40شمارهٔ ۱۲۸: بی یار شدم یک نفسم یاری کن 41شمارهٔ ۱۲۹: گاهی نزدیک و گاه دورم از تو 42شمارهٔ ۱۳۰: ای شیخ کرامت منما رهبر شو 43شمارهٔ ۱۳۱: چون موم بر آتشی رسی آب مشو 44شمارهٔ ۱۳۲: ای نفس و هوا برده دلت را، جان کو؟45شمارهٔ ۱۳۳: با نفس دغل تو بدگمان باشی به 46شمارهٔ ۱۳۴: دل رفت ز خود هنوز جان نارفته 47شمارهٔ ۱۳۵: این عالم ما که بی نظیر افتاده 48شمارهٔ ۱۳۶: ای باده فروش بادهٔ صاف بده 49شمارهٔ ۱۳۷: ساقی آورد ساغری بگزیده 50شمارهٔ ۱۳۸: در راه وفا ندیده ام قافله ای 51شمارهٔ ۱۳۹: ای دل نفسی صاحب عرفان نشدی 52شمارهٔ ۱۴۰: یاری دارم که رشک حور است و پری 53شمارهٔ ۱۴۱: ای عهدشکن قیمت ما را چه شناسی 54شمارهٔ ۱۴۲: آن بدگهری که بد بود با نیکی 55شمارهٔ ۱۴۳: او معنی معنی است که را آن معنی 56شمارهٔ ۱۴۴: تا کش و فش و عمامه را ته نکنی 57شمارهٔ ۱۴۵: با آیینه دمی شدم روی به روی 58شمارهٔ ۱۴۶: دارم دم سرد، چشم خون پالایی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ