به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سعیدا یزدی

سعیدا یزدیرباعی هاشمارهٔ ۸۲: از مطلب من درد طلب من زاید

2900عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

از مطلب من درد طلب من زاید
وز راحت من گرد تعب می زاید
بختم هر روز می شود آبستن
ناکرده ظهور شام، شب می زاید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۱: از ذکر زبان، انس به جانان نشود 2شمارهٔ ۸۲: از مطلب من درد طلب من زاید 3شمارهٔ ۸۳: اشعار سعیدا به نظامی نرسید 4شمارهٔ ۸۴: ای هرزه درا ناله و افغان بگذار 5شمارهٔ ۸۵: خواهی که رسی به دوست جولان بگذار 6شمارهٔ ۸۶: ای آن که تویی ز عقل ها بالاتر 7شمارهٔ ۸۷: خواهی که رسی به دوست، از جان بگذر 8شمارهٔ ۸۸: بسیار به بر و بحر کردیم سفر 9شمارهٔ ۸۹: تا زهر غمت بود نخوردیم شکر 10شمارهٔ ۹۰: بی تو نفسی خوش نکشیدم هرگز 11شمارهٔ ۹۱: گویند که حق یار نمازی است و بس 12شمارهٔ ۹۲: گویند خدا ز روزه راضی است و بس 13شمارهٔ ۹۳: از خوان غمش حواله ای دارم بس 14شمارهٔ ۹۴: لعنت بر نفس ما و بر کردارش 15شمارهٔ ۹۵: آنان که به دعوا شده سادات مثال 16شمارهٔ ۹۶: گویند کسانی که جهان است خیال 17شمارهٔ ۹۷: تا صبح نشستم من و جان بر در دل 18شمارهٔ ۹۸: چون کرد ظهور، نور تابندهٔ دل 19شمارهٔ ۹۹: دیروز درآمدم به کاشانهٔ دل 20شمارهٔ ۱۰۰: تا کرد قبای ناز را بر تن گل 21شمارهٔ ۱۰۱: تا بنده شدم، چو مهر تابنده شدم 22شمارهٔ ۱۰۲: تنها نه به هجر آشنا گردیدم 23شمارهٔ ۱۰۳: گر دل گویم تو را ز جان می ترسم 24شمارهٔ ۱۰۴: یک سو شادی است در جهان یک سو غم 25شمارهٔ ۱۰۵: من خانهٔ آن ماه جبین می دانم 26شمارهٔ ۱۰۶: من گرچه ز عشق، گفتگو نتوانم 27شمارهٔ ۱۰۷: گر بادهٔ تو رسد به من مل چه کنم 28شمارهٔ ۱۰۸: هر ذره مدان ز خود کمش می بینم 29شمارهٔ ۱۰۹: شوخی که بری ز عالمش می بینم 30شمارهٔ ۱۱۰: چشمی که از او دو عالمش می بینم 31شمارهٔ ۱۱۱: دنیا که وفایش و بقایش معلوم 32شمارهٔ ۱۱۲: ما دلق ریای خویشتن سوخته ایم 33شمارهٔ ۱۱۳: تا مشعل دید عیب خامش کردیم 34شمارهٔ ۱۱۴: جز ناله کسی همنفس خویش ندیدیم 35شمارهٔ ۱۱۵: ما منتهییم و مبتدا هم ماییم 36شمارهٔ ۱۱۶: بیرون و درون برو بیا هم ماییم 37شمارهٔ ۱۱۷: آدم یک آدم است و یک صورت و جان 38شمارهٔ ۱۱۸: ای بسته میان تو کمر بر دل و جان 39شمارهٔ ۱۱۹: عالم جسم و محمدش آمده جان 40شمارهٔ ۱۲۰: ای از تو جهانیان به دادند و فغان 41شمارهٔ ۱۲۱: یاری دارم که روش دیدن نتوان 42شمارهٔ ۱۲۲: عرفان به خدا هیچ ندارند جهان 43شمارهٔ ۱۲۳: رفتی به سفر از پی تسخیر جهان 44شمارهٔ ۱۲۴: وهمی به خیال کرده جا نام جهان 45شمارهٔ ۱۲۵: بحری پنهان چو کرد جوش و طغیان 46شمارهٔ ۱۲۶: تا کی به لباس عاریت بند شدن 47شمارهٔ ۱۲۷: زینهار که کارها به خود آسان کن 48شمارهٔ ۱۲۸: بی یار شدم یک نفسم یاری کن 49شمارهٔ ۱۲۹: گاهی نزدیک و گاه دورم از تو 50شمارهٔ ۱۳۰: ای شیخ کرامت منما رهبر شو 51شمارهٔ ۱۳۱: چون موم بر آتشی رسی آب مشو 52شمارهٔ ۱۳۲: ای نفس و هوا برده دلت را، جان کو؟53شمارهٔ ۱۳۳: با نفس دغل تو بدگمان باشی به 54شمارهٔ ۱۳۴: دل رفت ز خود هنوز جان نارفته 55شمارهٔ ۱۳۵: این عالم ما که بی نظیر افتاده 56شمارهٔ ۱۳۶: ای باده فروش بادهٔ صاف بده 57شمارهٔ ۱۳۷: ساقی آورد ساغری بگزیده 58شمارهٔ ۱۳۸: در راه وفا ندیده ام قافله ای 59شمارهٔ ۱۳۹: ای دل نفسی صاحب عرفان نشدی 60شمارهٔ ۱۴۰: یاری دارم که رشک حور است و پری 61شمارهٔ ۱۴۱: ای عهدشکن قیمت ما را چه شناسی 62شمارهٔ ۱۴۲: آن بدگهری که بد بود با نیکی 63شمارهٔ ۱۴۳: او معنی معنی است که را آن معنی 64شمارهٔ ۱۴۴: تا کش و فش و عمامه را ته نکنی 65شمارهٔ ۱۴۵: با آیینه دمی شدم روی به روی 66شمارهٔ ۱۴۶: دارم دم سرد، چشم خون پالایی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ