به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سعیدا یزدی

سعیدا یزدیرباعی هاشمارهٔ ۷۰: آنان که ندانند تو را می خوانند

2910عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

آنان که ندانند تو را می خوانند
در لرزه چو بید بر سر ایمانند
پستان [امل] گرفته هر یک به دهن
گهوارهٔ طفل نفس می جنبانند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۹: ای آن که تو را شاه و گدا یکسانند 2شمارهٔ ۷۰: آنان که ندانند تو را می خوانند 3شمارهٔ ۷۱: آن قوم که روز و شب تو را جویانند 4شمارهٔ ۷۲: آنان که یکی هزار افسانه کنند 5شمارهٔ ۷۳: درویش که با قناعت و صبر بود 6شمارهٔ ۷۴: ای از خوف تو آسمان جامه کبود 7شمارهٔ ۷۵: خود را تو مبین که بی خدا نتوان بود 8شمارهٔ ۷۶: بی رنگ به رنگ چون تجلی بنمود 9شمارهٔ ۷۷: تا پای تو سر، سر تو تا پا نشود 10شمارهٔ ۷۸: تا جسم مکدرت همه جان نشود 11شمارهٔ ۷۹: تا از میلی دلت گریزان نشود 12شمارهٔ ۸۰: کوه غم یار کندن آسان نشود 13شمارهٔ ۸۱: از ذکر زبان، انس به جانان نشود 14شمارهٔ ۸۲: از مطلب من درد طلب من زاید 15شمارهٔ ۸۳: اشعار سعیدا به نظامی نرسید 16شمارهٔ ۸۴: ای هرزه درا ناله و افغان بگذار 17شمارهٔ ۸۵: خواهی که رسی به دوست جولان بگذار 18شمارهٔ ۸۶: ای آن که تویی ز عقل ها بالاتر 19شمارهٔ ۸۷: خواهی که رسی به دوست، از جان بگذر 20شمارهٔ ۸۸: بسیار به بر و بحر کردیم سفر 21شمارهٔ ۸۹: تا زهر غمت بود نخوردیم شکر 22شمارهٔ ۹۰: بی تو نفسی خوش نکشیدم هرگز 23شمارهٔ ۹۱: گویند که حق یار نمازی است و بس 24شمارهٔ ۹۲: گویند خدا ز روزه راضی است و بس 25شمارهٔ ۹۳: از خوان غمش حواله ای دارم بس 26شمارهٔ ۹۴: لعنت بر نفس ما و بر کردارش 27شمارهٔ ۹۵: آنان که به دعوا شده سادات مثال 28شمارهٔ ۹۶: گویند کسانی که جهان است خیال 29شمارهٔ ۹۷: تا صبح نشستم من و جان بر در دل 30شمارهٔ ۹۸: چون کرد ظهور، نور تابندهٔ دل 31شمارهٔ ۹۹: دیروز درآمدم به کاشانهٔ دل 32شمارهٔ ۱۰۰: تا کرد قبای ناز را بر تن گل 33شمارهٔ ۱۰۱: تا بنده شدم، چو مهر تابنده شدم 34شمارهٔ ۱۰۲: تنها نه به هجر آشنا گردیدم 35شمارهٔ ۱۰۳: گر دل گویم تو را ز جان می ترسم 36شمارهٔ ۱۰۴: یک سو شادی است در جهان یک سو غم 37شمارهٔ ۱۰۵: من خانهٔ آن ماه جبین می دانم 38شمارهٔ ۱۰۶: من گرچه ز عشق، گفتگو نتوانم 39شمارهٔ ۱۰۷: گر بادهٔ تو رسد به من مل چه کنم 40شمارهٔ ۱۰۸: هر ذره مدان ز خود کمش می بینم 41شمارهٔ ۱۰۹: شوخی که بری ز عالمش می بینم 42شمارهٔ ۱۱۰: چشمی که از او دو عالمش می بینم 43شمارهٔ ۱۱۱: دنیا که وفایش و بقایش معلوم 44شمارهٔ ۱۱۲: ما دلق ریای خویشتن سوخته ایم 45شمارهٔ ۱۱۳: تا مشعل دید عیب خامش کردیم 46شمارهٔ ۱۱۴: جز ناله کسی همنفس خویش ندیدیم 47شمارهٔ ۱۱۵: ما منتهییم و مبتدا هم ماییم 48شمارهٔ ۱۱۶: بیرون و درون برو بیا هم ماییم 49شمارهٔ ۱۱۷: آدم یک آدم است و یک صورت و جان 50شمارهٔ ۱۱۸: ای بسته میان تو کمر بر دل و جان 51شمارهٔ ۱۱۹: عالم جسم و محمدش آمده جان 52شمارهٔ ۱۲۰: ای از تو جهانیان به دادند و فغان 53شمارهٔ ۱۲۱: یاری دارم که روش دیدن نتوان 54شمارهٔ ۱۲۲: عرفان به خدا هیچ ندارند جهان 55شمارهٔ ۱۲۳: رفتی به سفر از پی تسخیر جهان 56شمارهٔ ۱۲۴: وهمی به خیال کرده جا نام جهان 57شمارهٔ ۱۲۵: بحری پنهان چو کرد جوش و طغیان 58شمارهٔ ۱۲۶: تا کی به لباس عاریت بند شدن 59شمارهٔ ۱۲۷: زینهار که کارها به خود آسان کن 60شمارهٔ ۱۲۸: بی یار شدم یک نفسم یاری کن 61شمارهٔ ۱۲۹: گاهی نزدیک و گاه دورم از تو 62شمارهٔ ۱۳۰: ای شیخ کرامت منما رهبر شو 63شمارهٔ ۱۳۱: چون موم بر آتشی رسی آب مشو 64شمارهٔ ۱۳۲: ای نفس و هوا برده دلت را، جان کو؟65شمارهٔ ۱۳۳: با نفس دغل تو بدگمان باشی به 66شمارهٔ ۱۳۴: دل رفت ز خود هنوز جان نارفته 67شمارهٔ ۱۳۵: این عالم ما که بی نظیر افتاده 68شمارهٔ ۱۳۶: ای باده فروش بادهٔ صاف بده 69شمارهٔ ۱۳۷: ساقی آورد ساغری بگزیده 70شمارهٔ ۱۳۸: در راه وفا ندیده ام قافله ای 71شمارهٔ ۱۳۹: ای دل نفسی صاحب عرفان نشدی 72شمارهٔ ۱۴۰: یاری دارم که رشک حور است و پری 73شمارهٔ ۱۴۱: ای عهدشکن قیمت ما را چه شناسی 74شمارهٔ ۱۴۲: آن بدگهری که بد بود با نیکی 75شمارهٔ ۱۴۳: او معنی معنی است که را آن معنی 76شمارهٔ ۱۴۴: تا کش و فش و عمامه را ته نکنی 77شمارهٔ ۱۴۵: با آیینه دمی شدم روی به روی 78شمارهٔ ۱۴۶: دارم دم سرد، چشم خون پالایی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ