به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سعیدا یزدی

سعیدا یزدیرباعی هاشمارهٔ ۶۵: قومی با خویش اعتباری دارند

2540عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

قومی با خویش اعتباری دارند
با خلق ز کبر، گیر و داری دارند
خوشحال کسانی که به هر حال به دست
یا جام شراب یا نگاری دارند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۴: در دار جهان که خاص و عامی چندند 2شمارهٔ ۶۵: قومی با خویش اعتباری دارند 3شمارهٔ ۶۶: گیرم که جهان را به کمندی گیرند 4شمارهٔ ۶۷: گر مست شوم [سر] تو هشیار کند 5شمارهٔ ۶۸: آنان که به علم خویش مغرورانند 6شمارهٔ ۶۹: ای آن که تو را شاه و گدا یکسانند 7شمارهٔ ۷۰: آنان که ندانند تو را می خوانند 8شمارهٔ ۷۱: آن قوم که روز و شب تو را جویانند 9شمارهٔ ۷۲: آنان که یکی هزار افسانه کنند 10شمارهٔ ۷۳: درویش که با قناعت و صبر بود 11شمارهٔ ۷۴: ای از خوف تو آسمان جامه کبود 12شمارهٔ ۷۵: خود را تو مبین که بی خدا نتوان بود 13شمارهٔ ۷۶: بی رنگ به رنگ چون تجلی بنمود 14شمارهٔ ۷۷: تا پای تو سر، سر تو تا پا نشود 15شمارهٔ ۷۸: تا جسم مکدرت همه جان نشود 16شمارهٔ ۷۹: تا از میلی دلت گریزان نشود 17شمارهٔ ۸۰: کوه غم یار کندن آسان نشود 18شمارهٔ ۸۱: از ذکر زبان، انس به جانان نشود 19شمارهٔ ۸۲: از مطلب من درد طلب من زاید 20شمارهٔ ۸۳: اشعار سعیدا به نظامی نرسید 21شمارهٔ ۸۴: ای هرزه درا ناله و افغان بگذار 22شمارهٔ ۸۵: خواهی که رسی به دوست جولان بگذار 23شمارهٔ ۸۶: ای آن که تویی ز عقل ها بالاتر 24شمارهٔ ۸۷: خواهی که رسی به دوست، از جان بگذر 25شمارهٔ ۸۸: بسیار به بر و بحر کردیم سفر 26شمارهٔ ۸۹: تا زهر غمت بود نخوردیم شکر 27شمارهٔ ۹۰: بی تو نفسی خوش نکشیدم هرگز 28شمارهٔ ۹۱: گویند که حق یار نمازی است و بس 29شمارهٔ ۹۲: گویند خدا ز روزه راضی است و بس 30شمارهٔ ۹۳: از خوان غمش حواله ای دارم بس 31شمارهٔ ۹۴: لعنت بر نفس ما و بر کردارش 32شمارهٔ ۹۵: آنان که به دعوا شده سادات مثال 33شمارهٔ ۹۶: گویند کسانی که جهان است خیال 34شمارهٔ ۹۷: تا صبح نشستم من و جان بر در دل 35شمارهٔ ۹۸: چون کرد ظهور، نور تابندهٔ دل 36شمارهٔ ۹۹: دیروز درآمدم به کاشانهٔ دل 37شمارهٔ ۱۰۰: تا کرد قبای ناز را بر تن گل 38شمارهٔ ۱۰۱: تا بنده شدم، چو مهر تابنده شدم 39شمارهٔ ۱۰۲: تنها نه به هجر آشنا گردیدم 40شمارهٔ ۱۰۳: گر دل گویم تو را ز جان می ترسم 41شمارهٔ ۱۰۴: یک سو شادی است در جهان یک سو غم 42شمارهٔ ۱۰۵: من خانهٔ آن ماه جبین می دانم 43شمارهٔ ۱۰۶: من گرچه ز عشق، گفتگو نتوانم 44شمارهٔ ۱۰۷: گر بادهٔ تو رسد به من مل چه کنم 45شمارهٔ ۱۰۸: هر ذره مدان ز خود کمش می بینم 46شمارهٔ ۱۰۹: شوخی که بری ز عالمش می بینم 47شمارهٔ ۱۱۰: چشمی که از او دو عالمش می بینم 48شمارهٔ ۱۱۱: دنیا که وفایش و بقایش معلوم 49شمارهٔ ۱۱۲: ما دلق ریای خویشتن سوخته ایم 50شمارهٔ ۱۱۳: تا مشعل دید عیب خامش کردیم 51شمارهٔ ۱۱۴: جز ناله کسی همنفس خویش ندیدیم 52شمارهٔ ۱۱۵: ما منتهییم و مبتدا هم ماییم 53شمارهٔ ۱۱۶: بیرون و درون برو بیا هم ماییم 54شمارهٔ ۱۱۷: آدم یک آدم است و یک صورت و جان 55شمارهٔ ۱۱۸: ای بسته میان تو کمر بر دل و جان 56شمارهٔ ۱۱۹: عالم جسم و محمدش آمده جان 57شمارهٔ ۱۲۰: ای از تو جهانیان به دادند و فغان 58شمارهٔ ۱۲۱: یاری دارم که روش دیدن نتوان 59شمارهٔ ۱۲۲: عرفان به خدا هیچ ندارند جهان 60شمارهٔ ۱۲۳: رفتی به سفر از پی تسخیر جهان 61شمارهٔ ۱۲۴: وهمی به خیال کرده جا نام جهان 62شمارهٔ ۱۲۵: بحری پنهان چو کرد جوش و طغیان 63شمارهٔ ۱۲۶: تا کی به لباس عاریت بند شدن 64شمارهٔ ۱۲۷: زینهار که کارها به خود آسان کن 65شمارهٔ ۱۲۸: بی یار شدم یک نفسم یاری کن 66شمارهٔ ۱۲۹: گاهی نزدیک و گاه دورم از تو 67شمارهٔ ۱۳۰: ای شیخ کرامت منما رهبر شو 68شمارهٔ ۱۳۱: چون موم بر آتشی رسی آب مشو 69شمارهٔ ۱۳۲: ای نفس و هوا برده دلت را، جان کو؟70شمارهٔ ۱۳۳: با نفس دغل تو بدگمان باشی به 71شمارهٔ ۱۳۴: دل رفت ز خود هنوز جان نارفته 72شمارهٔ ۱۳۵: این عالم ما که بی نظیر افتاده 73شمارهٔ ۱۳۶: ای باده فروش بادهٔ صاف بده 74شمارهٔ ۱۳۷: ساقی آورد ساغری بگزیده 75شمارهٔ ۱۳۸: در راه وفا ندیده ام قافله ای 76شمارهٔ ۱۳۹: ای دل نفسی صاحب عرفان نشدی 77شمارهٔ ۱۴۰: یاری دارم که رشک حور است و پری 78شمارهٔ ۱۴۱: ای عهدشکن قیمت ما را چه شناسی 79شمارهٔ ۱۴۲: آن بدگهری که بد بود با نیکی 80شمارهٔ ۱۴۳: او معنی معنی است که را آن معنی 81شمارهٔ ۱۴۴: تا کش و فش و عمامه را ته نکنی 82شمارهٔ ۱۴۵: با آیینه دمی شدم روی به روی 83شمارهٔ ۱۴۶: دارم دم سرد، چشم خون پالایی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ