کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نگار عهد شکن بی وفای دوران است
    بیا و دور رخش را ببین که دور آن است
    خطش چو خضر و دو زلفش بسان ظلمات است
    ولی لب و دهنش همچو آب حیوان است
    دمی که در نظرم آن نگار دلجوی است
    شبی که در برم آن راحت دل و جان است
    بهار و باده و معشوق و چنگ و بانگ دف است
    بهشت و کوثر و حور و قصور و رضوان است
    کمند زلف تو چون درکشم که دلگیرست؟
    دهان تنگ تو چون بنگرم که پنهان است؟
    به کفر زلف تو ایمان خویش تازه کنم
    که کفر زلف توام ماورای ایمان است
    کسی که روی بگرداند از تو، بی دین است
    هر آنکه سجده ی رویت کند مسلمان است
    ز بار غصه و باران غم که می بارد
    چه بار بر دل من حاصل است و بار آن است
    تو عهد مشکن و پیمان، چو عاشقی حیدر
    که یار عهدشکن سخت سست پیمان است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha