کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خواهم که حاجت من بیدل روا کنی
    خواهم که با وصال خودم آشنا کنی
    از فخر پای بر سر هفت آسمان نهم
    روزی اگر نظر به من بینوا کنی
    تا کی کمان چاچی ابرو کشی به من
    تا کی به تیر غمزه مرا مبتلا کنی
    در چین زلف خویش مرا ره نمی دهی
    اصل تو از خطاست، از آن رو خطا کنی
    ای ترک تنگ چشم جفاکار جنگجو!‏
    با عاشقان خویش چرا ماجرا کنی؟
    در صفه ی صفا به تو دارم توقعی
    کز روی لطف با من مسکین صفا کنی
    و آن گه شوی طبیب من زار ناتوان
    وز لعل خویش درد دلم را دوا کنی
    حیدر اگر دعاش کنی منتی منه
    داعی دولتی، چه شود گر دعا کنی؟
    ور خلق روزگار زنندت به تیغ تیز
    شاید اگر حوالت آن با خدا کنی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha