کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اقتدارش رایت خورشید بر گردون زده است
    بارگاهش خیمه جمشید بر هامون زده است
    خاک درگاهش چو عقد گلستان از باد صبح
    آتش اندر آبروی لولوی مکنون زده است
    طرف حکم اوست هر دُر شب افروزی که صنع
    تا قیامت بر ستام ابلق گردون زده است
    زّر احسانش که موزون نیست در معیار وهم
    در سرا ضرب ضمیر من زر موزون زده است
    از پی کامش هوا بر کارگاه اعتدال
    مهره ی بر روی این دیبای سقلاطون زده است
    هر که معجون خلاف اوسرشته است آسمان
    زهره داروی فنا- حالی بر آن معجون زده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha