کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دوش چو برد آفتاب دست به تیغ یمان
    کرد سحر ترکتاز بر سپه زنگیان
    چرخ ربیعی لباس خواست که در سر کشد
    بافته بود آفتاب چادر زرد خزان
    کسوت عباسیان محتسب دیده را
    بود نهان تا به عطف بر شکن طیلسان
    شعبده بازی شده، در پس پرده خیال
    ساخته تمثال ها بوالعجب از شکلشان
    کرد به بالین من، پیک سحرگه گذر
    نامه دولت بداد، گفت که برخیز هان
    چار حدود حدوث با عدم است ای پسر
    هین که بمیدان توست مرکب همت بران
    عالم بر دامنت چند گریبان کشد
    آستی از وی بکش دست بر او بر فشان
    حارث کنج دل است دیده هندوی شب
    گنج به پرداخت دزد، خواب کنان پاسبان
    کوس مزن رعدوار تیغ مکش برق شکل
    زانکه نداری چو میغ، سینه گوهر فشان
    اشتلم از اختری است دعوی از اخسیکتی
    مشغله هست از درای رنج ره کاروان
    منکر او هم نیم، گرچه در اقلیم فضل
    منهی فکرت بداد همچو منی را نشان
    بست نشاید بر او، نام عمیت ولی
    کنگره ی عرش راست دیده من دیده بان
    گرچه گل خشک بود نکهت گل نشکند
    رونق بازار او مرتبه مشکبان
    ترک لقب داده بود در سخنم، معنی آنک
    ترک بزخم چماق دوست شود جاودان
    دست امیدم گرفت همت او تا بشعر
    یافتم از بخت شاه پایکه شعریان
    گوهر عالم چراغ بر کمر اهل بیت
    اختر گردون ضمیر بر افق خاندان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha