اثیر اخسیکتی
قصیده ها
شمارهٔ ۹۳ - مدح علاءالدوله فخرالدین عربشاه پادشاه کهستان - مطلع چهارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش چو برد آفتاب دست به تیغ یمان کرد سحر ترکتاز بر سپه زنگیان چرخ ربیعی لباس خواست که در سر کشد بافته بود آفتاب چادر زرد خزان کسوت عباسیان محتسب دیده را بود نهان تا به عطف بر شکن طیلسان شعبده بازی شده، در پس پرده خیال ساخته تمثال ها بوالعجب از شکلشان کرد به بالین من، پیک سحرگه گذر نامه دولت بداد، گفت که برخیز هان چار حدود حدوث با عدم است ای پسر هین که بمیدان توست مرکب همت بران عالم بر دامنت چند گریبان کشد آستی از وی بکش دست بر او بر فشان حارث کنج دل است دیده هندوی شب گنج به پرداخت دزد، خواب کنان پاسبان کوس مزن رعدوار تیغ مکش برق شکل زانکه نداری چو میغ، سینه گوهر فشان اشتلم از اختری است دعوی از اخسیکتی مشغله هست از درای رنج ره کاروان منکر او هم نیم، گرچه در اقلیم فضل منهی فکرت بداد همچو منی را نشان بست نشاید بر او، نام عمیت ولی کنگره ی عرش راست دیده من دیده بان گرچه گل خشک بود نکهت گل نشکند رونق بازار او مرتبه مشکبان ترک لقب داده بود در سخنم، معنی آنک ترک بزخم چماق دوست شود جاودان دست امیدم گرفت همت او تا بشعر یافتم از بخت شاه پایکه شعریان گوهر عالم چراغ بر کمر اهل بیت اختر گردون ضمیر بر افق خاندان اثیر اخسیکتی