و روز آدینه نیمهٔ ذیالحجه این سال نامه رسید که سلیمانی رسول بشبورقان رسید، و از ری تا آنجا ولات و عمال و گماشتگان سلطان سخت نیکو تعهد کردند و رسم استقبال را بجا آوردند. امیر خواجه على {ص۳۸۰} میکائیل را رحمه الله علیه بخواند و گفت: رسولی میآید، بساز [تا] با کوکبهیی بزرگ از اشراف علویان و قضاه و علما و فقها باستقبال روی از پیشتر و اعیان درگاه و مرتبهداران بر اثر تو آیند و رسول را بسزا درشهر آورده آید. علی درین باب تکلفی ساخت از اندازه گذشته که رئیس الرؤسا بود و چنین کارها او را آمده بود و خاندان مبارکش را که باقی باد این خانه در بقای خواجهٔ عمید ابوعبدالله الحسین بن میکائیل ادام الله تأییده، فنعم البقیهُ هذا الصّدر، و برفت باستقبال رسول. و بر اثر وی بوعلی رسولدار با مرتبهداران و جنیبتان بسیار برفتند. و چون بشهر نزدیک رسید سه حاجب و بوالحسن کرجی و مظفر حاکمِ ندیم که سخن تازی نیکو گفتندی و ده سرهنگ با سواری هزار پذیره شدند و رسول را با کرامتی بزرگ در شهر آوردند روز آدینه هشت روز مانده از ذوالحجه، و بکوی سبدبافان فرود آوردند بسرای نیکو و آراسته و در وقت بسیار خوردنی با تکلف بردند و الله اعلم بالصواب.