کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نسیم خاک مصلی و آب رکن آباد

    غریب را وطن خویش میبرد از یاد

    زهی خجسته مقامی و جانفزا ملکی

    که باد خطهٔ عالیش تا ابد آباد

    بهر طرف که روی نغمه میکند بلبل

    بهر چمن که رسی جلوه میکند شمشاد

    بهر که درنگری شاهدیست چون شیرین

    بهر که برگذری عاشقیست چون فرهاد

    در این دیار دلم شهر بند دلداریست

    که جان به طلعت او خرمست و خاطر شاد

    سرم هوای وطن میپزد ولیک دلم

    ز بند زلف سیاهش نمیشود آزاد

    ز جور سنبل کافر مزاج او افغان

    ز دست نرگس جادو فریب او فریاد

    غنیمتست غنیمت شمار فرصت عیش

    که تن ضعیف نهاد است و عمر بی‌بنیاد

    بگیر دامن یاری و هرچه خواهی کن

    بنوش بادهٔ صافی و هرچه بادا باد

    به سوی باده و نی میل کن که میگویند

    « جهان بر آب نهاده است و آدمی بر باد»

    خوشست ناز و نعیم جهان ولی چو عبید

    « غلام همت آنم که دل بر او ننهاد »

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha