کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ترا که گفت که با ما وفا نشاید کرد

    دروغ گفت چه باشد چرا نشاید کرد

    غلام لعل لب تست جان شیرینم

    چنین حکایت شیرین کجا نشاید کرد

    به بوسه قصد لبت کردم از میان چشمت

    به غمزه گفت نشاید هلا نشاید کرد

    میان موی و میان تو نکته باریکست

    در آن میان سخن از لب رها نشاید کرد

    هزار سال تنم گر ز تن جدا ماند

    هنوز مهر تو از جان جدا نشاید کرد

    حدیث درد دل مستمند و سینهٔ ریش

    حکایتی است که در سالها نشاید کرد

    مگر عبید به جان با لبم مضایقه کرد

    که این به مذهب اصحابنا نشاید کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha