عبید زاکانی
غزلیات
غزل شماره ۳۶: ترا که گفت که با ما وفا نشاید کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ترا که گفت که با ما وفا نشاید کرد دروغ گفت چه باشد چرا نشاید کرد غلام لعل لب تست جان شیرینم چنین حکایت شیرین کجا نشاید کرد به بوسه قصد لبت کردم از میان چشمت به غمزه گفت نشاید هلا نشاید کرد میان موی و میان تو نکته باریکست در آن میان سخن از لب رها نشاید کرد هزار سال تنم گر ز تن جدا ماند هنوز مهر تو از جان جدا نشاید کرد حدیث درد دل مستمند و سینهٔ ریش حکایتی است که در سالها نشاید کرد مگر عبید به جان با لبم مضایقه کرد که این به مذهب اصحابنا نشاید کرد عبید زاکانی