کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون الله بنده را شایسته مقام قرب گرداند و او را شراب لطف ابد بچشاند ظاهر و باطنش را از ریا و نفاق و صافی کند محبّت اغیار را در باطن وی گنجایی نماند مشاهِد لطف خفی گردد به چشم عبرت در حقیقت کون نظاره می‌‏کند از مصنوع با صانع می‌‏نگرد و از مقدور به قادر می‌‏رسد آنگاه از مصنوعات ملول گردد و به محبّت صانع مشغول گردد دنیا را خطر نماند عقبی را بر خاطر او گذر نماند غذای او ذکر محبوب گردد تنش در هیجان شوق معبود [می‏] نازد دل در محبّت محبوب می‌‏گدازد نه روی اعراض نه سامان اعتراض چون بمیرد حواس ظاهرش از دور فلک بیرون آید کلّ اعضاش از حرکت طبیعیش ممتنع گردد این همه تغیّر ظاهر را بود ولیکن باطن از شوق و محبّت پر بود.

     اَمْوَاتٌ عِنْدَ الْخَلْقِ أَحْیَاءٌ عِنْدَ الرَّبّ.

    حرام دارم با مردمان سخن گفتن

    و چون حدیث تو آید سخن دراز کنم

    اکنون ای الله این معانی را با جواهر من جفت گردان تا عاشق و معشوق به یک جای باشند و به کسی دیگر محتاج نباشند یعنی عین این معانی را چو مشاهده می‌‏کنم [گوئی دیدار معشوقۀ حقیقی را مشاهده می‏‌کنم‏] و الله این معانی را چون عروس آراسته بر زبر جواهر من فرومی‏‌آرد و جواهر مرا با رحمت و شفقت می‌‏گرداند با معانی (وَاللهُ اَعلَم).

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha