قرار دادم با خود که الله آن است که ذکر او چون کردی به معنی خدایی همه مزهها و همه روشناییها و همه عجایبها و همه راحتها و همه خوشیها در وی بیابی هرگاه به ذکر الله آمدی به الله آمدی. إِنَّی ذَاهِبٌ إِلَی رَبّی چون الله را به معنی خدایی دیدی خدای را دیدی اکنون چون الله را بدین معنی دیدم طرب در دلم پدید آمد و سبک شدم و معنی وَ لَه در الله دیدم چون از قهرش ترسیدم پناه به الله دادم معنی و له دیدم چون از عشق بیهوش و خیره شدم از بس که عجایب دیدم و از بس که جمال دیدم متحیّر شدم معنی و له دیدم در الله هرگاه که خواهم تا از خود جدّ نمایم و تکلّفی کنم و الله محتجب شود از من معنی و له در الله بیابم و هرگاه ملول شدم از نظر به الله به معنی خدایی در صفتی از صفات الله نظر کنم چون رحمن در بر الله باشم و الله مرا در برگرفته و بوسه میدهدی و بدین صفات نور خود را بر من عرضه میکند تا نرمم از وی و همه دل بر وی بنهم و شب و روز چشم را و حواس را از این ظاهرها به اندرونها بَسرّا به الله برم و نظر میکنم آب قدرت از الله در چمنهای استخوانها و گوشها چگونه روان است و جوی مهربانی و دوستی و شهوت و عشق و تلخی و بیمرادی را نظر میکنم و این ظاهرها را نظر میکنم که حرکات و آوازها و سخنان خلقان است چگونه منعقد میشود و مخلوقات را آگه میکند از این صفات چون از رحمانی دلم بگیرد از رحیمی اندیشه کنم یا از ملکی و از قدّوسی و سبّوحی و طاهری و جبّاری الی آخر الصفات هریکی از اینها همه صفت شهری را ماند گرد قبّۀ الله درآمده هر از این صفتی نظر مرا سعد و نحسی میشود و سعد من انواع است رحمانی و رحیمی و کریمی و نحس من انواع است جبّاری و قهّاری الی آخره همچنین نظر من دور میکند گرد این همه بروج میگردد که ملک سعادت این است سلام میگفتم الله را یعنی بیعیبا که تویی ای الله یعنی صورت حوران و شاهدان و همه صورتها هرچه مرا مصوّر شود از مزهها و انواع وی و مزههای عقلی و حسّی الله از اینها ننگ دارد و ننگ باشد که کسی الله را بدینها نسبت کند ای عجب تا الله چه لطف و بها و حسن و مهربانی دارد که از اینهاش ننگ است چون الله بدین مهربانیها و قدرتها و مزهها و جمالها نمیماند معلوم میشود که از اینها ننگ باشد الله را از این معنی است که دل را از همه مزهها سأمتی آید و از طلب الله هرگز سیر نشود اکنون همه مزهها و صورتهای با جمال هر دو جهانی چون تارهای ساز زیردست بنهم و بر ایشان میزنم از بهر اظهار عشق الله و این همه صور با جمال و مزههای اغانی است و معشوقه است از این معنی چو مکشوف گشت مر جبل و موسی را دکّ الجبل وَ خَرِّ مُوسَی صَعِقاً چون موسی آن لذت بدید استغفار و توبه کرد از احوال پیشین که من از این مزهها پیش از این چون دور بودم اکنون زخمهای از گفت سبوح قدوس سازم و این اغانی را میزنم (وَاللهُ اَعلَم).