بَلْ اِدَّارَکَ عِلَمُهُمْ فِی الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِّنْهَا بَلْ هُمْ مِّنْهَا عَمُوْنَ هرچند با نابینای مادرزاد صفت صور جهان کنی خیره مانده باشد و بدانکه او خیره باشد صور جهان نیست نباشد بدانکه صفت بهشت و آخرت با تو میگویند و تو خیره میشوی صورت حور عین و سبزه و آب روان نیست نشود من صفت حور میگفتم و جنّات و فرادیس میگفتم پیری از اهل معرفت گفت که در این جهان بدینها مشغولی در آن جهان نیز مشغولی باشد پس چه وقت به الله بازگردند و الله را چه وقت بینند جواب گفتم که روا باشد که حور و قصور و جنّات و سلسبیل و زنجبیل عبارت از احوال دیدن الله باشد که هر باری که ببینی مزهای دیگر یابی اکنون تو معانی را نظر میکن که الله تو را پیوسته چگونه بر کف دست خود و در بر خود میدارد تو خداوند خود را باش و مصاحب وی باش و با چیزهای دیگر و احوال دیگر بیگانه باش و نظر در مالک خود دار و هرچه خواهی از او خواه و خود را به وی در مال و چون شیر و انگبین در او آمیز تا همه حور و قصور و خوشیهای بهشت را به نقد بیابی و الله را بیابی و سعادت تو آن است که این در بر تو بگشایند که بدانی که الله با توست وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ پس الله و صفات الله و قدرت و علم و تصرّف الله از مخلوقات دور نیست چون به حقیقت مصنوع الله است از این روی بنده را با الله مؤانست و مناجات و مشغول شدن تواند بودن و هرچند نظر از این وجه بیش کنی تجلّی الله مر تو را بیش باشد و عظمت الله بر تو نیکتر غالب باشد و عجایب بینهایت بیش بینی که حقایق هر خلقی را چه رنگ میدهد و چه نوع حیات به ارزانی میدارد و هریک حیاتی از نوع عالم دیگر اکنون بنگر که الله از حیّز وجود خلقان چه چیزها بیرون میآرد و از آن پرده با تو چه سخن میگوید و چه چیزها بر تو روشن میکند و این افکار و اخطار تو همیشه آسیب میزند به الله و با او آرام میگیرد در سرّا و ضرّا حاصل هرچه هست به الله قایم است چو الله همه اوست (وَاللهُ اَعلَم).