بهاءُالدّین وَلَد
جزو دوم
فصل 93
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بَلْ اِدَّارَکَ عِلَمُهُمْ فِی الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِّنْهَا بَلْ هُمْ مِّنْهَا عَمُوْنَ‏هرچند با نابینای مادرزاد صفت صور جهان کنی خیره مانده باشد و بدان که او خیره باشد صور جهان نیست نباشد بدان که صفت بهشت و آخرت با تو می ‏گویند و تو خیره می‏ شوی صورت حور عین و سبزه و آب روان نیست نشود من صفت حور می‏ گفتم و جنّات و فرادیس می ‏گفتم پیری از اهل معرفت گفت که در این جهان بدین ها مشغولی در آن جهان نیز مشغولی باشد پس چه وقت به الله بازگردند و الله را چه وقت بینند جواب گفتم که روا باشد که حور و قصور و جنّات و سلسبیل و زنجبیل عبارت از احوال دیدن الله باشد که هر باری که ببینی مزه ای دیگر یابی اکنون تو معانی را نظر می ‏کن که الله تو را پیوسته چگونه بر کف دست خود و در بر خود می ‏دارد تو خداوند خود را باش و مصاحب وی باش و با چیزهای دیگر و احوال دیگر بیگانه باش و نظر در مالک خود دار و هرچه خواهی از او خواه و خود را به وی در مال و چون شیر و انگبین در او آمیز تا همه حور و قصور و خوشی‏ های بهشت را به نقد بیابی و الله را بیابی و سعادت تو آن است که این در بر تو بگشایند که بدانی که الله با توست‏ وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْپس الله و صفات الله و قدرت و علم و تصرّف الله از مخلوقات دور نیست چون به حقیقت مصنوع الله است از این روی بنده را با الله مؤانست‏ و مناجات و مشغول شدن تواند بودن و هرچند نظر از این وجه بیش کنی تجلّی الله مر تو را بیش باشد و عظمت الله بر تو نیک‏ تر غالب باشد و عجایب بی‏ نهایت بیش بینی که حقایق هر خلقی را چه رنگ می ‏دهد و چه نوع حیات به ارزانی می‏ دارد و هریک حیاتی از نوع عالم دیگر اکنون بنگر که الله از حیّز وجود خلقان چه چیزها بیرون می ‏آرد و از آن پرده با تو چه سخن می‏ گوید و چه چیزها بر تو روشن می‏ کند و این افکار و اخطار تو همیشه آسیبمی‏ زند به الله و با او آرام می‏ گیرد در سرّا و ضرّا حاصل هرچه هست به الله قایم است چو الله همه اوست (وَاللهُ اَعلَم). بهاءُالدّین وَلَد