به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

میرداماد

میردامادرباعی هاشمارهٔ ۱۰۶: ای ذات تو آرایش اقطار وجود

680عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای ذات تو آرایش اقطار وجود
منسوج لعاب کلک تو تار وجود
در عهد تو حاشا که شود کعبه خراب
یعنی دلم از واقف اسرار وجود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۰۵: این دنیی پیر را جوان خواهی کرد 2شمارهٔ ۱۰۶: ای ذات تو آرایش اقطار وجود 3شمارهٔ ۱۰۷: ای آنکه فلک همی غلامت شاید 4شمارهٔ ۱۰۸: ای جلوه تو زینت میدان وجود 5شمارهٔ ۱۰۹: ای منت خدمت تو بر جان وجود 6شمارهٔ ۱۱۰: ای درد تو خوشتر از حیات جاوید 7شمارهٔ ۱۱۱: از دست تو خون ز چشم احباب چکد 8شمارهٔ ۱۱۲: از لعل لب تو باده تاب چکد 9شمارهٔ ۱۱۳: بی عشق تو فضل ها و بالم باشد 10شمارهٔ ۱۱۴: با تیغ تو جنبش از جهان بر خیزد 11شمارهٔ ۱۱۵: بیچاره دلم هزار جانبازی کرد 12شمارهٔ ۱۱۶: با خون جگر خاک دل آمیخته باد 13شمارهٔ ۱۱۷: بوی تو ره قافله هوش زند 14شمارهٔ ۱۱۸: باتو شب تارم چو شهب می تابد 15شمارهٔ ۱۱۹: بی تو همه عیش ها و بالم باشد 16شمارهٔ ۱۲۰: بی عشق سرشکم آتش تیز نبود 17شمارهٔ ۱۲۱: با من نفسی بی تو دلم یار نبود 18شمارهٔ ۱۲۲: بر چرخ ز آه من سها می سوزد 19شمارهٔ ۱۲۳: جام می اگر چه غارت هوش کند 20شمارهٔ ۱۲۴: جز درد تو جان ما تمنا نکند 21شمارهٔ ۱۲۵: جان چیست که گویمت بقربان توباد 22شمارهٔ ۱۲۶: جان غاشیه غم تو بردوشش باد 23شمارهٔ ۱۲۷: جان بی تو چوهیزم اندر آتش سوزد 24شمارهٔ ۱۲۸: جان در غمت از جهان جدائی دارد 25شمارهٔ ۱۲۹: چشمم همه بی تو موج خوناب زند 26شمارهٔ ۱۳۰: چشمان تو آهوان آهو گیرند 27شمارهٔ ۱۳۱: خواهم فلکت دگر مساعد گردد 28شمارهٔ ۱۳۲: در عشق تو دل بخون من بازی کرد 29شمارهٔ ۱۳۳: در عشق تو خون ز چشم امید چکید 30شمارهٔ ۱۳۴: دی بی تو به چشمم مژه پیکانی کرد 31شمارهٔ ۱۳۵: در عهد کفت کزوسخا می بارد 32شمارهٔ ۱۳۶: در دام تو هیچ جان گرفتار مباد 33شمارهٔ ۱۳۷: در عهد غمت دل چه جوانیها کرد 34شمارهٔ ۱۳۸: در جام دل آن باده که دی دلبر کرد 35شمارهٔ ۱۳۹: دی چرخ که از بقا مبادش امید 36شمارهٔ ۱۴۰: در غیر دلم غم تو مأوا نکند 37شمارهٔ ۱۴۱: در خنده چو بر لعل تو شکر چسبد 38شمارهٔ ۱۴۲: در گلشن ما سمن مغیلان آید 39شمارهٔ ۱۴۳: در دشت وجودم که فلک می پوید 40شمارهٔ ۱۴۴: در باغ ز عشق تو چمن می سوزد 41شمارهٔ ۱۴۵: در کعبه قل تعالو از مام که زاد 42شمارهٔ ۱۴۶: روزی دلم از غم تو بگسسته شود 43شمارهٔ ۱۴۷: زان پیش که خاک ما فلک کوزه کند 44شمارهٔ ۱۴۸: زان پیش که جان ز نور بی مایه شود 45شمارهٔ ۱۴۹: زین باده که دل زجام غیرت نوشید 46شمارهٔ ۱۵۰: زین شعله که دل چو جانش در بر گیرد 47شمارهٔ ۱۵۱: ز آنروز که از سستی بخت ناشاد 48شمارهٔ ۱۵۲: شب بر دل من دوره غم می بیزد 49شمارهٔ ۱۵۳: شد تن همه دل دلستان می آید 50شمارهٔ ۱۵۴: عقل از خبر وصل تو از هوش رود 51شمارهٔ ۱۵۵: عشاق به تیغ عشق جز سر ندهند 52شمارهٔ ۱۵۶: کو عشق که باده سکونم ریزد 53شمارهٔ ۱۵۷: گفتی که فلان ز هجر ما چون باشد 54شمارهٔ ۱۵۸: کفتم که چو بخت هجر در خواب شود 55شمارهٔ ۱۵۹: گر بیخبری کز تو بدین دل چه رسید 56شمارهٔ ۱۶۰: گفتی شب هجرت از چه تب می زاید 57شمارهٔ ۱۶۱: گفتی شودت ز وصلم اقبال بلند 58شمارهٔ ۱۶۲: گر ابر نمی ز چشم من بردارد 59شمارهٔ ۱۶۳: مه پیش رخت به عذرخواهی آید 60شمارهٔ ۱۶۴: نتوان ز غم تودل به تدبیر برید 61شمارهٔ ۱۶۵: وقت آمده کاین جان و تنم پاک رود 62شمارهٔ ۱۶۶: هجران تو چون وصال جاوید شود 63شمارهٔ ۱۶۷: هرچند طریق خدمت ما بد بود 64شمارهٔ ۱۶۸: یا در چمن قدس وطن باید کرد 65شمارهٔ ۱۶۹: یکچند به کنج خلوتم جا دادند 66شمارهٔ ۱۷۰: یادم چو از آن عزم سفر می آید 67شمارهٔ ۱۷۱: جز یاد تو در سینه ما یاد مباد 68شمارهٔ ۱۷۲: آنکس که به یادت دل شیدا دارد 69شمارهٔ ۱۷۳: آن باده که آفتاب جام است بیار 70شمارهٔ ۱۷۴: از سور غم عشق توای ماه اگر 71شمارهٔ ۱۷۵: از شرم رخت چهره نهان دارد مهر 72شمارهٔ ۱۷۶: از عمر به تنگم چو خلافت ز . . .73شمارهٔ ۱۷۷: افتاد دلم درتک و پوئی دیگر 74شمارهٔ ۱۷۸: ای خدمت تو ز زندگانی خوشتر 75شمارهٔ ۱۷۹: ای درد تو جان عاشقان را افسر 76شمارهٔ ۱۸۰: ای دوست بیا و دل آواره ببر 77شمارهٔ ۱۸۱: ای مایه آرایش دکان هنر 78شمارهٔ ۱۸۲: ای مایه زیب زندگانی چو هنر 79شمارهٔ ۱۸۳: با عشق نشین دگر تو ای دل زنهار 80شمارهٔ ۱۸۴: در ساغر دل خون ز شراب اولیتر 81شمارهٔ ۱۸۵: آن جوهری جان که مرا عمر دراز 82شمارهٔ ۱۸۶: چون خواست مرا دور جهان شعبده باز 83شمارهٔ ۱۸۷: دل سیر نگردد از غم دوست چو آز 84شمارهٔ ۱۸۸: یاد شب وصل آن مه مهر افروز 85شمارهٔ ۱۸۹: بیروی تو آرام ندارم هرگز 86شمارهٔ ۱۹۰: ای سینه به آتش غم عشق بساز 87شمارهٔ ۱۹۱: ای دل به فراق یار بگداز و بسوز 88شمارهٔ ۱۹۲: در وصف تو خلق دو جهان از آغاز 89شمارهٔ ۱۹۳: ای داغ غم تو بر جبین ها که مپرس 90شمارهٔ ۱۹۴: ای ریخته خونها به زمین ها که مپرس 91شمارهٔ ۱۹۵: خواهم شود این زمانه را در نفیس 92شمارهٔ ۱۹۶: سوز غم عشق تو به دل ما را بس 93شمارهٔ ۱۹۷: آن نامه که درد ماش چون در درگوش 94شمارهٔ ۱۹۸: ای از تو سرای دل پر افغان و خروش 95شمارهٔ ۱۹۹: چون گرد بلا خاست ز میدان وداع 96شمارهٔ ۲۰۰: ای در ولایت ترا کعبه صدف 97شمارهٔ ۲۰۱: خورشید همی هراسد از روزن عشق 98شمارهٔ ۲۰۲: دل گشته ز دوریت به مردن نزدیک 99شمارهٔ ۲۰۳: این کاخ هزار در که باشد صد رنگ 100شمارهٔ ۲۰۴: تا چند رخ از آز و شره پر آژنگ 101شمارهٔ ۲۰۵: از حسن تو ای فارس میدان جمال 102شمارهٔ ۲۰۶: ای دست شکوه تو قوی از اقبال 103شمارهٔ ۲۰۷: بگذار که در عشق بفرساید دل 104شمارهٔ ۲۰۸: دی قاصد نامه ای که از منزل دل 105شمارهٔ ۲۰۹: یاد نمک صحبتت ای مهر گسل 106شمارهٔ ۲۱۰: یارب به حق محمد آن ختم رسل 107شمارهٔ ۲۱۱: اعیان جهان نیست پسند عاقل 108شمارهٔ ۲۱۲: گردید الف قامت ما آخر دال 109شمارهٔ ۲۱۳: آیند ملائک سحر از عرش عظیم 110شمارهٔ ۲۱۴: آئینه به کف حسن پرستی دیدم 111شمارهٔ ۲۱۵: از شوق تو شاها به جهان آمده ام 112شمارهٔ ۲۱۶: از صحبت خلق دیده بر دوخته ام 113شمارهٔ ۲۱۷: از عشق تو در سر هوسی داشته ام 114شمارهٔ ۲۱۸: از نور رخ تو چون بیارایم چشم 115شمارهٔ ۲۱۹: افتاده به روزگار کارم چکنم 116شمارهٔ ۲۲۰: امشب به غم تو با قضا کوشیدم 117شمارهٔ ۲۲۱: اشراق یکی راه فلک ساز کنم 118شمارهٔ ۲۲۲: ای آنکه بجز رهت رهی نسپارم 119شمارهٔ ۲۲۳: ای وقف غمت سراچه تنگ دلم 120شمارهٔ ۲۲۴: ای بیهشی عشق تو فرهنگ دلم 121شمارهٔ ۲۲۵: این چرخ کدوئیست کهن باده منم 122شمارهٔ ۲۲۶: ای جان من از عشق تو پیمانه غم 123شمارهٔ ۲۲۷: ای عشق تو کرده غارت ایمانم 124شمارهٔ ۲۲۸: ای در ته دریای گناهان شده گم 125شمارهٔ ۲۲۹: با آتش دل به عشق همخوابه شدم 126شمارهٔ ۲۳۰: با خون جگر ز شوق جانان گریم 127شمارهٔ ۲۳۱: با خوی تو لاف آشنائی چه زنم 128شمارهٔ ۲۳۲: بر تیر تو دیده گفتم آماج کنم 129شمارهٔ ۲۳۳: بالعل تو تنگ های شکر چکنم 130شمارهٔ ۲۳۴: تا با سر زلفت آشنائی دارم 131شمارهٔ ۲۳۵: تاعشق تو در گشود بر روی دلم 132شمارهٔ ۲۳۶: تا با غم دوست عهد صحبت بستم 133شمارهٔ ۲۳۷: تا عهد وصال گنج عشقت بستم 134شمارهٔ ۲۳۸: تانیت صحبت وصالت بستم 135شمارهٔ ۲۳۹: تسخیر ممالک معانی کردم 136شمارهٔ ۲۴۰: خون شد جگرم که غرق خون باد دلم 137شمارهٔ ۲۴۱: خاکستر گلخن عدم باد دلم 138شمارهٔ ۲۴۲: خواهم هدف تیر عتابت باشم 139شمارهٔ ۲۴۳: در گلشن ایجادم اگر خار توام 140شمارهٔ ۲۴۴: دل مخزن اسرار الهی کردم 141شمارهٔ ۲۴۵: در خانه عشق تا که من بنشستم 142شمارهٔ ۲۴۶: دی با یاری بسوی گرمابه شدم 143شمارهٔ ۲۴۷: در دیده چو خار گشته خوابم چکنم 144شمارهٔ ۲۴۸: دلدار نشد به وصل یارم چکنم 145شمارهٔ ۲۴۹: رهبان کلیسیای دوران شده ام 146شمارهٔ ۲۵۰: رخت خود از اینسوی برون بربستم 147شمارهٔ ۲۵۱: کی باد ز شر تن اخسا برهیم 148شمارهٔ ۲۵۲: کو مرگ که مایه حیاتش گیرم 149شمارهٔ ۲۵۳: گفتم روم از عشق تو در معدن غم 150شمارهٔ ۲۵۴: گفتم به تو ای نورده روزن چشم 151شمارهٔ ۲۵۵: گاهی آتش از تف درون می سازم 152شمارهٔ ۲۵۶: ما سطح فلک قعر زمین می شمریم 153شمارهٔ ۲۵۷: مرغ چمن وصلم و چون اهرمنم 154شمارهٔ ۲۵۸: من علم گیاه حرم توحیدم 155شمارهٔ ۲۵۹: موسایم و در طور لقا می طلبم 156شمارهٔ ۲۶۰: مائیم که با فقر و فنا ساخته ایم 157شمارهٔ ۲۶۱: من خالق کن فکان ترا می دانم 158شمارهٔ ۲۶۲: نه در خور داغ تو جبینی دارم 159شمارهٔ ۲۶۳: یکباره بترک دار دنیاگفتم 160شمارهٔ ۲۶۴: دنیا نه به خاک نه به آبش میدان 161شمارهٔ ۲۶۵: آکنده به آتش دل بی حاصل من 162شمارهٔ ۲۶۶: آن نیستی اینکه نام داری انسان 163شمارهٔ ۲۶۷: ای زلف سیه کرده بلای دل من 164شمارهٔ ۲۶۸: ای کهتر فضل تو هزار افلاطون 165شمارهٔ ۲۶۹: ای وصل تو اختر مراد دل من 166شمارهٔ ۲۷۰: اکنون که شدی مه خرد برده من 167شمارهٔ ۲۷۱: ای زنگ غمت صیقل آئینه من 168شمارهٔ ۲۷۲: ای یاد تو سرمایه بیهوشی من 169شمارهٔ ۲۷۳: ای خون ز تو باده روان دل من 170شمارهٔ ۲۷۴: ای باد سلام من نومید رسان 171شمارهٔ ۲۷۵: ای خون دل از عشق تو در گردن من 172شمارهٔ ۲۷۶: ای وصل تو ناداشته پاس دل من 173شمارهٔ ۲۷۷: ای گلخن غم کرده سرای دل من 174شمارهٔ ۲۷۸: ای عشق تو فرخنده همای دل من 175شمارهٔ ۲۷۹: ای زلف تو جزیه گیر عود دل من 176شمارهٔ ۲۸۰: اشراق دل از غم بتان شاد مکن 177شمارهٔ ۲۸۱: ای ز آتش غم نهفته چاک دل من 178شمارهٔ ۲۸۲: ای عشق تو نور خانه سوز دل من 179شمارهٔ ۲۸۳: ای آتش تو مرهم داغ دل من 180شمارهٔ ۲۸۴: ای وهم تو از مزیفاتی بس کن 181شمارهٔ ۲۸۵: ای دیده عقل کلبه نقاشی کن 182شمارهٔ ۲۸۶: ای مرهم زخم اندرون دل من 183شمارهٔ ۲۸۷: این پند نگاهدار هموار ای تن 184شمارهٔ ۲۸۸: تا یافت شود مگر برای دل من 185شمارهٔ ۲۸۹: تا دور شدی ز چشم غمدیده من 186شمارهٔ ۲۹۰: تیغ از تو ولبیک نهانی از من 187شمارهٔ ۲۹۱: از جاهت صدرا گرفته باج از گردون 188شمارهٔ ۲۹۲: چندانکه نمود بیش کوشش دل من 189شمارهٔ ۲۹۳: چون جزر اصم گوش طبیب دوران 190شمارهٔ ۲۹۴: در سینه چودوزخ آتشی کردم من 191شمارهٔ ۲۹۵: شاها ز زمانه گم شد آسایش من 192شمارهٔ ۲۹۶: گر تیغ غمش ز جان کشد کینه من 193شمارهٔ ۲۹۷: می آمد دی بسان اقبال شهان 194شمارهٔ ۲۹۸: هر روز ز بهر دل بیحاصل من 195شمارهٔ ۲۹۹: یک چند دلافرامش از دنیا کن 196شمارهٔ ۳۰۰: یارب که بکوی خویش پابستم کن 197شمارهٔ ۳۰۱: یارب به که گویم اندرین دیر کهن 198شمارهٔ ۳۰۲: بر پهنه دهر خنگ بیداد مران 199شمارهٔ ۳۰۳: یک عمر اسیر درد پنهان بودن 200شمارهٔ ۳۰۴: یاد آور روی دوست را گل می دان 201شمارهٔ ۳۰۵: ای دوست منم ز جرم شرمنده تو 202شمارهٔ ۳۰۶: ای دیده زکات گیر نظاره تو 203شمارهٔ ۳۰۷: ای راحت سینه سینه رنجور از تو 204شمارهٔ ۳۰۸: ای صبح خجل ز روی فرخنده تو 205شمارهٔ ۳۰۹: جان چون تن و تن چو جان کند قدرت ت ...206شمارهٔ ۳۱۰: در بزم محبت امشب از دولت تو 207شمارهٔ ۳۱۱: شد غرفه به خون جگر آواره تو 208شمارهٔ ۳۱۲: کو عمر که داد عیش بستانم ازو 209شمارهٔ ۳۱۳: هرتن که سرشت بد بود محضر او 210شمارهٔ ۳۱۴: مستیم و خراب کنج میخانه تو 211شمارهٔ ۳۱۵: ای دل نشدی تا به ره عشق آگاه 212شمارهٔ ۳۱۶: در راه تو دیوانه شدن ما را به 213شمارهٔ ۳۱۷: ای سرو ز بالای تو پست افتاده 214شمارهٔ ۳۱۸: دل در غمت از دو کون برداشته به 215شمارهٔ ۳۱۹: جز راه صفا بهیچ ره پای منه 216شمارهٔ ۳۲۰: سر گشتگی دور زمان یعنی چه 217شمارهٔ ۳۲۱: ای عشق مگر مایه بود آمده ای 218شمارهٔ ۳۲۲: من کیستم از خویش به تنگ آمده ای 219شمارهٔ ۳۲۳: من کیستم ای شوخ دل از کف شده ای 220شمارهٔ ۳۲۴: ای تیره شب فراق آخر به سر آی 221شمارهٔ ۳۲۵: از گردش نه مدار غافل نشوی 222شمارهٔ ۳۲۶: اشراق تو هستی ثمر بید کنی 223شمارهٔ ۳۲۷: ای دل تا کی به هرزه تدبیر کنی 224شمارهٔ ۳۲۸: ای دل ز چه از علم وسیطی نکنی 225شمارهٔ ۳۲۹: ای دیده ز اشک بی متاعم نکنی 226شمارهٔ ۳۳۰: ای دیده دگر خرد تباهی نکنی 227شمارهٔ ۳۳۱: ای دیده به آتش آشنائی نکنی 228شمارهٔ ۳۳۲: ای دیده به روشنی چو اختر بادی 229شمارهٔ ۳۳۳: تا روز رخت شد چو شراب عنبی 230شمارهٔ ۳۳۴: تاراج متاع اختیارم کردی 231شمارهٔ ۳۳۵: دل پیش غمت جزیه برد غمناکی 232شمارهٔ ۳۳۶: در ده می لعل لاله گون صافی 233شمارهٔ ۳۳۷: عمری بگذشت از آنکه در خواب شبی 234شمارهٔ ۳۳۸: گرد دل من ز غم حصاری کردی 235شمارهٔ ۳۳۹: هستی بتو قائم است و موجود توئی 236شمارهٔ ۳۴۰: یکدم ز دل فکار بیرون نروی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ