کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    محمد شمع جمع اهل بینش
    چراغ بزمگاه آفرینش
    زهی مجموعه خلق و مروت
    ک فهرستش بود مهر نبوت
    شکسته طاق کسری از ظهورش
    نشسته آتش گبران ز نورش
    نبودش سایه آن خورشید پایه
    که بود او شمع و شمعش نیست سایه
    از آن آدم ملک را گشت مسجود
    که نور او چو شمعش بر جبین بود
    شب معراج شمع قد برافراخت
    براقش همچو برقی بر فلک تاخت
    ز شمع وصل او جبریل درماند
    و زو پروانه وش بی بال و پر ماند
    در آن دو عالم و آدم کجا بود
    که نورش شمع بزم کبریا بود
    چراغش روشن از نور خدا گشت
    و زو روشن چراغ انبیا گشت
    به مویی گر نگیرد خلق را دست
    کجا از آتش دوزخ توان رست
    الا ای پرتو شمع تجلی
    چراغ دیده ارباب معنی
    نهان از دیده ها خود کرده تا کی
    چو نور دیده ها در پرده تا کی
    مکن در پرده همچون شمع مسکن
    برون آ تا شود آفاق روشن
    چو روشن شد ز نورت چشم انجم
    چرا چون برق گشتی از نظر گم
    تو شمع بزمگاه لامکانی
    درین فانوس سبز آخر چه مانی
    چو شمع از نور خود آتش برانگیز
    بسوز این تیره فانوس و فرو ریز
    چو داد اول زمان نور تو پرتو
    تو خود هم مهدی آخر زمان شو
    سوار عرصه دین همگنان کن
    چو شمعش ذوالفقار آتشفشان کن
    عدم کن ظلمت کفر از ره دین
    به برق تیغ خونریز شه دین

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha