کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    فلک قدری که هست از عزت و جاه
    بصورت شه بمعنی چاکر شاه
    برحمت دستگیر هر بد و نیک
    چراغ دیده عالم قلی بیگ
    ز خورشید فزون روشن ضمیری
    بلند از قدر او نام امیری
    چنان ضبط امور ملک فرمود
    که هم حق راضی و هم خلق خشنود
    همه پرگاروش آن رای گیرد
    که حق در مرکز خود جای گیرد
    از آن کوتاه دست شبروان است
    که شمع او چراغ کاروان است
    ز عدل او چو مهر و صبح صادق
    بود با پنبه هم آتش موافق
    چو آتش هر که باشد تند و سرکش
    به لطفش میزند آبی بر آتش
    به حشمت طور درویشانه دارد
    از و شمع فلک پروانه دارد
    زهی خلق و کرم کز دور و نزدیک
    همی گوید دعایش ترک و تاجیک
    گرش باشد کسی دشمن درین جمع
    ز سر تا پا برآرد رشته چون شمع
    الهی تا ز نور شمع خورشید
    بود روشن چراغ ماه جاوید
    بکام دوستان کوری بدخواه
    چراغش زنده باد از دولت شاه

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha