کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو محرم را نباشد باز گویی
    خوش آید عاشقان را راز گویی
    دل هر کس که گنج عشق یابد
    اگر پنهان کند دل برنتابد
    اگر ترسد که با هر یار گوید
    رود کنجی و با دیوار گوید
    به یاران شمع راز خویش برگفت
    زبان بگشاد و از سوز جگر گفت
    که از عشق آتشی در سینه دارم
    ولیکن بر زبان با کس نیارم
    مرا دل برده است از دست یاری
    چه یاری گرم مهری غمگساری
    همایون پیکری فرخنده فالی
    به یکرنگی چو من شوریده حالی
    سبکروحی که گر بر گل نشستی
    ندیدی برگ گل از وی شکستی
    ز درج مهربانی دانه یی بود
    ز دیوان وفا پروانه یی بود
    حدیثش بسکه بودی آتش انگیز
    فکندی در دل من آتش تیز
    عجب شیرین حدیثی پر نمک بود
    نبود از انس و جن گویا ملک بود
    چو با او گرم کردم دل به یاری
    فلک کردش جدا از من به خواری
    فکند از ناکسی در چنگ بادش
    چو گلبرگ از جفا برباد دادش
    دل از خلقم نبودی جز بدو شاد
    دریغ و درد کوهم رفت بر باد
    حدیث دوری او با که گویم
    نشان و نام او باز از که جویم
    درین محنت که جوید چاره من؟
    که گوید قصه آواره من؟
    ندانم پیش از آن کز پا نشینم
    رخ او باز بینم یا نبینم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha