کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خوشا مستی، دیداری که یکدم
    فراغت بخشد از کار دو عالم
    خوش آن وارستگی کز عشق یابی
    که چون مجنون رخ از عالم بتابی
    خوش آن دم کز وصالت دل کباب است
    دلت می سوزد و چشمت پر آب است
    شراب زندگی در جام عشق است
    حیات جاودان ایام عشق است
    زهی فیضی که عشق پاک دارد
    که هم زهرست و هم تاریاک دارد
    ز سیما میدهد عاشق شهادت
    که با عشق است اکسیر سعادت
    چه نورت بخشد آن آیینه گل
    که با شمع رخی نبود مقابل
    چو از سوز درون پروانه زار
    مقابل شد بخورشید رخ یار
    بجان انداخت برق حسن یارش
    ز الماس بلا صد خار خارش
    عنان لنگر از دستش برون شد
    به طوفان غمش کشتی نگون شد
    چو شمعش شد بصد پاره دل جمع
    بصد دل گشت عاشق بر رخ شمع
    شدش پروانه مسکین دل از جای
    چو شمع آتش فتادش در سراپای
    تنش افتاد ازو در سوز و تابی
    دلش کردند از آن آتش کبابی
    ز بس سوزی که عشقش در دل انگیخت
    همیزد بال و باد دل همی بیخت
    بگرد شمع میگردید حیران
    بشکل صورت فانوس بیجان
    چنان آشفته آن نازنین بود
    که نی در آسمان نی در زمین بود
    ز شوق او دل از جان برگرفتی
    بگرد او سماعی در گرفتی
    نمی دانم چه می آمد به سمعش
    که بود آن وجد و حالت گرد شمعش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha