اهلی شیرازی
شمع و پروانه
بخش ۴ - در نعت پیمبر اکرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
محمد شمع جمع اهل بینش چراغ بزمگاه آفرینش زهی مجموعه خلق و مروت ک فهرستش بود مهر نبوت شکسته طاق کسری از ظهورش نشسته آتش گبران ز نورش نبودش سایه آن خورشید پایه که بود او شمع و شمعش نیست سایه از آن آدم ملک را گشت مسجود که نور او چو شمعش بر جبین بود شب معراج شمع قد برافراخت براقش همچو برقی بر فلک تاخت ز شمع وصل او جبریل درماند و زو پروانه وش بی بال و پر ماند در آن دو عالم و آدم کجا بود که نورش شمع بزم کبریا بود چراغش روشن از نور خدا گشت و زو روشن چراغ انبیا گشت به مویی گر نگیرد خلق را دست کجا از آتش دوزخ توان رست الا ای پرتو شمع تجلی چراغ دیده ارباب معنی نهان از دیده ها خود کرده تا کی چو نور دیده ها در پرده تا کی مکن در پرده همچون شمع مسکن برون آ تا شود آفاق روشن چو روشن شد ز نورت چشم انجم چرا چون برق گشتی از نظر گم تو شمع بزمگاه لامکانی درین فانوس سبز آخر چه مانی چو شمع از نور خود آتش برانگیز بسوز این تیره فانوس و فرو ریز چو داد اول زمان نور تو پرتو تو خود هم مهدی آخر زمان شو سوار عرصه دین همگنان کن چو شمعش ذوالفقار آتشفشان کن عدم کن ظلمت کفر از ره دین به برق تیغ خونریز شه دین اهلی شیرازی