کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آزرده‌ام به شکوه دل دلستان خود
    کو تیغ که انتقام کشم از زبان خود
    تیغ زبان برو چو کشیدم سرم مباد
    چون لاله گر زبان نکشم از دهان خود
    انگیختم غباری و آزردمش به جان
    خاکم به سر ببین که چه کردم به جان خود
    از غصهٔ درشتی خود با سگان او
    خواهم به سنگ نرم کنم استخوان خود
    جلاد مرگ گیرد اگر آستین من
    بهتر که او براندم از آستان خود
    خود را به بزمش ارفکنم بعد قتل من
    مشکل که بگذرد ز سر پاسبان خود
    بر آتشم نشاند و ز خاطر برون نکرد
    آن حرفها که ساخته خاطر نشان خود
    دایم به زود رنجی او داشتم گمان
    کردم یقین به یک سخن آخر گمان خود
    شک نیست محتشم که به این جرم می‌کنند
    ما را سگان یار برون از میان خود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha